مجتهدی که علم اش را موش خورد
مرحوم پدرم می فرمود: وقتی شدت گرفتاری و فقر طلاب علوم دینی را مشاهده نمودم تصمیمی گرفتم به کیمیا مشغول شوم و در صورت موفقیت، از آن در رفاه حال طلاب استفاده نمایم. از این رو نسخه ای از دستور کار کیمیاگری پیدا کرده و کوره و اسباب کار را مهیا نموده و نیمه شبی در حجره مشغول به کار شدم. صبح آن شب محصول کار را به نزد مرحوم حاج زرگرباشی معروف بردم و گفتم ببین این چیست؟ وی چند محک زد وگفت: شیخ این را از کجا آورده ای؟ گفتم: آن را یافته ام!!
وی گفت: این طلای ناب است