دانشمند هم دانشمندان قدیم
در کتاب مفتاح الجنة روایت شده است که روزی امیرالمؤمنین علیه السلام با یک نفر مرد دانشمندی در راهی همراه شدند و در همه جا با هم بودند تا این که به رود خانه بزرگی رسیدند، آن حضرت دید مرد دانشمند عبای خود را بر روی آب انداخت و از آب گذشت و پاهایش با آب تر نشد.
وقتی دانشمند به آن طرف آب رسید به امیرالمؤمنین علی علیه السلام خطاب کرد، و گفت: ای مرد اگر تو نیز می دانستی آنچه که من می دانم و بر زبان جاری می کردی آنچه که من جاری کردم هر آینه از آب می گذشتی، و قدمت تر نمی شد.
بیشتر بخوانید