روایت درباره خوشبو بودن مدفوع امامان
انصافا این دین است یا دکان مسخره بازی؟ امام شیعه کسی است که مدفوع وباد شکمش بوی مشک میداده!
یعنی فرانسوی ها اگر میدانستند از مستراح امامان کلی عطر و اودکلن درست میکردند
بیشتر بخوانیدانصافا این دین است یا دکان مسخره بازی؟ امام شیعه کسی است که مدفوع وباد شکمش بوی مشک میداده!
یعنی فرانسوی ها اگر میدانستند از مستراح امامان کلی عطر و اودکلن درست میکردند
بیشتر بخوانیدروزی در محضر امام باقر(ع) بودم، ناگاه یک جفت پرنده قمری آمدند و روی دیوار خانه امام باقر(ع) نشستند، طبق معمول خود سروصدا می کردند، و امام باقر(ع) ساعتی به آنه پاسخ داد، سپس آنها روی دیوار دیگر پریدند، قمری نر مدتی بر سر قمری ماده فریاد می کشید، و سپس با هم پریدند و رفتند، از امام باقر(ع) پرسیدم:
ماجرای این دو پرنده چه بود؟.
امام باقر: ای پسر مسلم! هر پرنده و جاندار و چارپائی را که خدا آفرید، از همه کس، نسبت به ما شنواتر و فرمانبردارتر است، این دو قمری که یکی نر بود و دیگری ماده، قمری نر به قمری ماده بدگمان شده بود، قمری ماده سوگند یاد می کرد که دامنش پاک است، و گفته بود آیا به قضاوت امام باقر(ع) راضی هستی، قمری نر پیشنهاد قمری ماده را پذیرفته بود با هم نزد من برای داوری آمده بودند (آنها به اینجا آمدند و شکایت خود را مطرح کردند) و من به قمری ماده گفتم: تو نسبت به ماده خود ظلم کرده ای.
قمری نر، داوری مرا پذیرفت، و قمری ماده را(در پاکدامنیش) تصدیق کرد.
امام کاظم(ع) در منی (نزدیک مکه) بود، بانوئی را دید گریه می کند، و بچه هایش نیز که در کنارش هستند گریه می کنند، به خاطر آنکه گاوی شیرده داشتند و آن گاو مرده بود.امام کاظم(ع) نزد آن بانو رفت
بیشتر بخوانیدیونس بن یعقوب می گوید: در حضور امام صادق(ع) بودم، عرض کردم: دستت را به من بده تا ببوسم، امام صادق(ع) دستش را به من داد و من بوسیدم، سپس عرض کردم: قربانت گردم، اجازه بده سرت را ببوسم امام
بیشتر بخوانیدفدک اسم روستای بسیار پر آب و درختی بوده در نزدیکی مدینه. این منطقه کلا متعلق به یهودیان بود که با زحمت و کوشش آنجا را آباد کرده بودند سپاه محمد مثل داعش امروزی به روستاها و هرجا که آبادی
بیشتر بخوانیدابوبصیر گوید از امام جعفر صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: هر که هزار مرتبه “ماشاءلله” در بکدفعه گوید خداوند در آن سال زیارت حج را نصیب او گرداند و اگر در آن سال نشود بالاخره در سال های بعد
بیشتر بخوانیدعلی بن محمد از محمد بن صالح روایت کند که : کنیزی داشتم که از او خوشم می آمد. به حضرت امام مهدی (عج) نامه نوشتم و از آنحضرت خواستم با علم کامل خود مرا در امر حامله کردن آن
بیشتر بخوانیدمن و ابوبصیر و یحیی و داوود بن کثیر در مجلس نشسته بودیم که حضرت امام صادق علیه السلام با حالتی غضبناک وارد شدند. چون بر مسند خویش قرار گرفتند فرمودند: تعجب می کنم از مردمی که گمان می کنند
بیشتر بخوانیدعلی ابن ابراهیم گوید: پدرم نقل کرد که گروهی از شیعیان از شهرهای دور آمدند و از حضرت جواد علیه السلام اجازه تشرف گرفتند (یعنی میخواستند به مکه بروند) و به خدمتش رسیدند. در یک مجلس، سی هزار مسئله از
بیشتر بخوانیدعلی ابن ابراهیم از پدرش، و او هم از ابن ابی عمیر (یکی از یاران و اصحاب) نقل می کند: به امام جعفر صادق علیه السلام عرض کردیم: مردی به مرض آبله مبتلا شده بود و انزال منی داشت و
بیشتر بخوانید