۵۷ T ها و داستان دیگی که برای من نجوشد؛کمپین های وکالت میدهم و نمیدهم و هیاهو برای هیچ!
خوبی ایجاد کمپین وکالت میدهم طرفداران رضا پهلوی در این بود که حرف همه کسانی که در این ۴۳ سال فریاد می زدند عبور از جمهوری اسلامی بدون عبور از ۵۷ تی ها و میراث شوم سیاسی این جریان، ممکن نیست؛ بر همگان ثابت شد.
من فکر میکنم آقای رضا پهلوی خودش بهتر از همه جنس اوباش ۵۷ تی را میشناسد که در این چندوقت آنها را بارها دعوت به همکاری کرده است، تا دست های خالیشان و ایرادهای بنی اسراییلی این جماعت برای نسل جوان روشن شود.
این جماعت پیشکسوت در رذالت و خیانت و وقاحت و جنایت، چون پایان داستان را نیک میدانند، حاضر نیستند در یک بازی دموکراتیک که از پیش بازنده هستند، شرکت کنند. برای مثال اگر پس از براندازی خونین این رژیم، صندوق های رای گیری هم برای انتخاب نوع نظام آینده گذاشته شود، بدون شک نیرویی برنده از صندوق های رای بیرون می آید که بیشترین نقش را در براندازی نظام جمهوری اسلامی ایفا کرده است.
پس با توجه به نسل جدیدی که بیزار از اوباش ۵۷ تی ، راهش را از کربلای دروغین ۲۸ مرداد و شهید احمدی نژاد اول و پیشوا خمینی جدا کرده است، در ایران پس از جمهوری اسلامی، این فسیلان و زباله های غیر قابل بازیافت ۵۷ تی هیچ شانسی برای تصاحب قدرت نخواهند داشت و بهترین شرایط برای این چروکی چیف های کرک و پر ریخته، همین بقای نیمه جان نظام جمهوری اسلامی است؛ تا این فرومایگان بی وزن و از تاریخ اعتبار ساقط شده، زیر سایه نام اپوزیسیون، به حیات ننگین و زندگی انگلی غیر مسالمت آمیز خویش با نظام ادامه دهند و با جمع شدن در قهوه خانه های مجازی، لقمه نانی فاند را، در کنار حقوق پناهندگی دریافت کنند.
این مهم را باید آویز گوشهایمان کنیم که هیچ شخص و گروهی که در انقلاب سیاه و جاهلانه ۵۷ شرکت داشته است، حاضر نیست با حقیقت هایی که از صندوق های رای فردا بیرون می آید، روبرو شود!
شما برای یک لحظه به مجاهدین خلق نگاه کنید، فرض کنید رژیم توسط مردم داخل ایران ساقط شده است و امروز هم هواپیمای خانم رجوی و آن چند هزار مجاهد پیشکسوت وارد فرودگاه تهران شده است، اول از همه وقتی مجاهدین سبک زندگی جوانان را ببینند و از کمپ و اسارت و زندان ذهن خویش آزاد شوند، فکر میکنید این قربانیان شیخ و شارلاتان ( رجوی ها) که سرانشان برایشان معلول یا مفقود یا مرده را، زنده جا میزنند، همچنان تن به این زندگی فاقد هرگونه عواطف و لذت های انسانی میدهند؟
فکر کنید وقتی زنان مجاهدین زندگی آزاد به دور از پادگان_ زندان را تجربه کنند و در شهرهای آزاد قدم بزنند و دختران زیبا و پسران بالابلند را ببینند، آیا خیال میکنید همچنان میشود آنها را چو رمه، یک سر و یک شکل_ لچک بر سر _ مجبور به پرستیدن بیمارگونه سران بی نهایت فاسدشان کرد؟
شما فکر میکنید خانواده های معمولی ارتشی که در عملیات فروغ جاویدان_ در وسط جنگ ایران و عراق _ فرزندانشان قربانی لشگرکشی این خودفروختگان صدام پدر شدند، از خون جوانان خویش میگذرند؟
شما فکر میکنید این چند نسلی که جوانیشان به خاطر این چروکی چیف ها هدر شد و همه هست و نیستشان توسط جمهوری اسلامی ویران شد،مجاهدین تروریست و سیانورخور و خودفروش و بی نهایت کودن را که مرده ای از گور چو سربازکوکی هدایتشان میکند را راحت میگذراند؟
شما فکر میکنید نسل جوان برخوردش با فرخ نگهدارها و شادی امین ها چه خواهد بود؟ شما فکر میکنید این اوباشی که در نهایت وقاحت حرف از تکه تکه شدن ایران میزنند را نسل جوانی که بر سنگ گورهای قهرمانانشان نوشته اند :

دختر ایران
پسر ایران
این اراذل را رها میکنند؟
شما فکر میکنید این حقه های وافور که صورت های پکیده ایشان حلقه گمشده داروین است، در صورت سقوط نظام باز میتوانند با پول دول اروپایی لانه زنبورهایی چو رادیو ژمانه را محل کاسبی کنند؟
شما فکر میکنید چرا رضا پهلوی در مورد اهمیت مشروعیت داشتن از داخل تاکید کرد؟ یکی از دلایلش همین شورای گذار تجزیه طلب مخفی، حسن شریعتمداری است که با مصادره نام شورای گذار میخواست اهداف پلیدش را جلو ببرد، که خوشبختانه با شرط و شروطی که شاهزاده اعلام کردند، شورای گذارشان فر خورد، چون این مومیایی ها هیچ مشروعیتی در داخل ندارند و هیچکس سگشان را هم دست این بیماران قدرت طلب دارالمجانین مثلا اپوزیسیون نمیدهد، وای به حال کشور و سرنوشت چند نسل سوخته و نیمه سوخته به دنیا نیامده!
شما نگاهی به کانال های خاله زنکی و دستهای گدایی مجریان این تلویزیونهای رنگارنگ بیاندازید، اگر جمهوری اسلامی نباشد، چه کسی یک دلار به مشتی کاسبکار خبرکش کمک میکند؟ آن تلویزیون های لس انجلسی به ظاهر مخالف هم بقایشان در بقای نظام است، گر نه در ایران آزاد با این جوانان با استعداد داخلی و خارجی، چه کسی مثلا مینشیند ببینید فلان چپول کمونیست یا فلان سنگواره اپوزیسیون در کانال ۱۰۰ فلانی چه میگوید؟
انحصار مبارزه کلامی با جمهوری اسلامی نان و پولش برای اوباش ۵۷ تی است و گلوله و باتوم و ساچمه و طناب دارش برای نسل بعد از انقلاب_ به ویژه دهه هشتادی ها_ است.
اکثر ۵۷ تی ها اعتقاد دارند دیگی که برای من نمیجوشد، میخواهیم سر سگ در آن بجوشد! نسل جوان اگر گذشته ننگین اینها را واکاوی کند، میبیند اینها اکثرشان یا مامور مخفی شوروی سابق بودند که در حزب توده ایران اتاق فکر تجزیه ایران را تشکیل دادند و در زمان دولتی شدن نفت توسط احمدی نژاد اول فریاد میزدند نفت شمال برای شوروی، و یا هم چروکی چریک های فدایی سابق هستند که فقط برای رژیم سوسولی شاه شاخ بودند و پس از کشتار ۶۷ که صابون پدر سیاسیشان، خمینی کثیف، بر تن هایشان نشست، شلوارهای پلنگی را درآوردند و اکثرشان با حفظ سمت شدند تواب و مخبر رژیم و توجیه کننده رای دادن به روحانی ها و خاتمی ها!
بچه هایی که از ایران تازه بیرون آمده اند، جو ایران را میشناسند و میدانند جوانان ایران دنبال چه هستند! اگر این اوباش ۵۷ تی یک بار شعر برای شروین حاجی پور را با دقت گوش میدادند، میفهمیدند که چرا حمید فرخ نژاد و علی آقا کریمی و احسان کرمی ها از رضا پهلوی حمایت میکنند. جوانان امروز ایران نه برایشان خزعبلات خلقی و مدینه سکس گروپ سیاسی مجاهدین و نه شهادت بازی مذهبی ها مهم است و نه حتی سیاست بازانی که در خارج از ایران به دنبال کاسبی با خون هستند!
جوانان ایران به دنبال یک زندگی ساده هستند و آنچه برایشان آرزو شده است را شما پفیوزهای ۵۷ تی چون بدون زحمت در زمان پهلوی ها به دست آورده بودید، بر باد دادید؛ چرا؟ وقتی خر را اسب صدا کنند، نتیجه میشود جفتک ۵۷!
علی کریمی ها و حمیدرضا روحی ها که از پیروزی نور پهلوی بر تاریکی جمهوری اسلامی سخن میگویند,نه سلطنت طلب هستند و نه همانند شما ماه ندیده ها کسی را خدا دیده اند، نه! آنها جو ایران را میشناسند و میدانند آنچه مردم عادی به دنبالش هستند، در حکومت پهلوی ها_ حتی در بدترین حالت ممکن آن_ دست یافتنی است!
آنها میدانند نه فرقه بنی صدر و نه بیماران جنسی سرکوب شده مجاهدین و نه فواحش توده ای و وطن فروش ساکن رادیو ژمانه ها و نه این منوچ فسیلان یادگار امام مقیم گویانیوز و نه این فسیلان تجزیه طلب خلق های تخیلی و ساختگی ( همه ما ملت ایران هستیم)، هیچکدام شباهتی به نسل جوان ایرانی و خواسته ها و آرزوهایشان ندارند؛ این مهم را خود اوباش ۵۷ تی نیک میدانند و برای همین هم اینها درظاهر مخالف نظام هستند اما بقایشان در نیمه جان ماندن جمهوری اسلامی است.
در خارج از ایران اپوزیسیون ۵۷ تی خودش بخشی از مشکل ایران امروز است. اگر این مهم را درک کنید، رفتارهای این خلخالی پرستان برایتان قابل تحلیل خواهد بود و به دنبال نخود سیاه ائتلاف و اتحاد نخواهید رفت.
در ضمن این ها وقتی بر خلاف زمان انقلاب اسلامی در سال ۵۷، مهره میدانی در کف خیابان ندارند، وحدت کلمه با مشتی پیرمرد پوشک پوش ملی منقلی و چروکی چریک مقیم خانه های سالمندان در اروپا، دردی را از ایران دوا نخواهد کرد. برای نابودی جمهوری اسلامی باید ابتدا پدیدآورندگانش را به لحاظ سیاسی بایکوت کنید تا راه برای پیروزیتان باز شود.
از اوباش ۵۷ تی بی وزن و پر سر و صدا در اینترنت میگذریم و به سراغ شاهزاده میرویم!
اول از همه باید گفت فرض کنیم ۸۰ میلیون اکنون به ایشان وکالت کلامی دادند، آیا این وکالت باعث براندازی میشود؟ مگر تا امروز که ایشان با اصحاب رسانه های بین المللی و سیاستمداران غربی گفتگو میکردند، کسی به ایشان وکالت داده بود؟
اگر هدف از این نظرسنجی، محبوبیتش را سنگ محک خوردن بود، خب اکنون همه میدانیم هیچ فردی به اندازه ایشان برای نسل جوان جذاب نیست، اما آیا این محبوبیت، در مصاف با رژیم تا بن دندان مسلح که تنها در کف خیابان ها تکلیفش روشن میشود، به کاری می آید؟
همین امروز ما شاهدیم اروپایی ها چگونه در برزخ ادامه مماشات با رژیم منتظر چراغ سبز خامنه ای اشغالگر برای احیای برجام هستند. از آن طرف پارلمان قطعنامه تروریستی خواندن سپاه را صادر میکند و از آن طرف جوزف بورل میگوید نه، اینها تروریست نیستند و چندی بعد هم خبر میآید که فرانسه نگران ۵۰۰ سربازش در لبنان و بلژیک نگران اتباع زندانی اش در ایران میباشد و فعلا خبری از برخورد با تروریست های سپاه متجاوزگران و خونریزان نیست؛ بیچاره نسل جوان ایران…
این رژیم طبق کردار و سابقه و گفته خودشان با دریای خون خواهد رفت و جز نبرد پارتیزانی و بسیجی و سپاهی تراپی هم راه دیگری نیست؛ برای همین هم موضوع وکالت دادن و ندادن هیاهو برای هیچ است. بی تعارف، برای سرنگونی این رژیم به جای وکالت و کلیه کنش های مدنی که نقش دلخوشکنک را دارند ، تنها باید خون داد و خون کثیف اشغالگران را ریخت ( این جملات توصیه نیست فقط نظر است) و اصلا هم این داستان پایان رمانتیکی ندارد، اگر چه آن لحظه، زیباترین لحظه تاریخ معاصر ایران خواهد بود!
برای همین سختی راه است که پیرمردان و پیرزنان ۵۷ تی فاند بگیر و دریوزه حقوق سوشالی کشورهای اروپایی، جملگی برای بعد از براندازی انواع و اقسام قانون اساسی و نوع حکومت و رییس جمهور منتخب و فلان و بهمان را تعیین کرده اند اما هیچکس برای خود براندازی، برنامه ای ندارد و هر چه تا امروز پیش امده است، شاهکار نسل جوان و برنامه های آنی بوده است.
وکالت سمبلیک به رضا پهلوی گر چه ضرری ندارد اما آنچه برنده را در بازی تاج و تخت مشخص میکند، کف خیابان ها است که متاسفانه پس از ورود اوباش ۵۷ تی به مسائل این انقلاب ملی و تضعیف پرچم شیر و خورشید و ملی گرایی، ما شاهد سکون در جنبش هستیم.
روزی که نفوذی ها و مبارزان اجاره ای و پرینتی کوچه های خلوت،شعارهای مجاهدین را به واسطه پول های باقی مانده از دوره بابا صدام، وارد دانشگاه ها کردند و این طرف هم عده ای از روی ناآگاهی با نمادهای ملی دشمنی کردند_ و از همه مهمتر خشونت بی حد و حصر و وحشیانه نظام کودک کش در برخورد با جوانان _ مشخص بود که جنبش ممکن است برای مدتی کوتاه دچار سکون شود، اما رژیم کودک کش زیاد خوشحال نباشد، در این هوای طوفانی هر موجی که عقب میرود، بلندتر و پر قدرت تر باز میگردد.
نسل جوان به دنیا آمده بعد از انقلاب اسلامی _ کمونیستی ۵۷ ، با رضا پهلوی، بی رضا پهلوی، سرانجام ایران را از جمهوری اسلامی و اوباش ۵۷ تی پس خواهد گرفت.
ودر پایان باز به عنوان یک شهروند ساده تکرار می کنم این رژیم نه با وکالت دادن و ندادن به یک شخص، و نه با تحریم و تنبیه نیمه بند ، بلکه تنها با خون دادن و خون ریختن از بین میرود، گر چه گفتن و تکرار این حقیقت تلخ مطلوب نگارنده و هیچکس دیگری هم نیست.
برای امتیاز دهی به این مطلب، لطفا وارد شوید: برای ورود کلیک کنید