گریه کرکس بر جنازه قربانی؛ مگذارید خاطره و هویتتان را اوباش جمهوری اسلامی به یغما ببرند!
سالهاست که در درگیری های خیابانی ملت با حکومت اشغالگر جمهوری اسلامی،در کنار کشتارهای بیرحمانه، ما شاهد اجرای انواع و اقسام رذالت های ماکیاولی نظام بر علیه ملت هستیم. برای نظام «هدف» وسیله را توجیه میکند ودر این راه نظام نه تنها هیچ خط قرمزی ندارد، بلکه برای رسیدن به هدفش حتی مرده را دوباره میکشد!
نظام برای «استمرار» نظم منحوسش دست به هر کار غیر اخلاقی میزند؛ از تهمت جاسوسی زدن به معترضان بگیرید تا آنها را «اغتشاشگر» و مزدور بیگانه نامیدن و جنازه دزدیدن و …
شوربختانه اگر شما در اعتراض به جمهوری اسلامی، از «خودی» ها نباشید، نه تنها کسی پیگیر نام و نشانتان نمیشود، بلکه جمهوری اسلامی در نهایت بی شرمی، شما را به قتل میرساند و پس از مرگ هم برایتان «کارت بسیج» صادر میکند!
اگر دقت کرده باشید، با آنکه پس از سرکوب خونین جنبش سبز، افراد بسیاری در دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸ کشته شدند، اما متاسقانه افکار عمومی هنوز نام قربانیان جنبش سبز را بیشتر از قربانیان تازه به قتل رسیده، به یاد می آورد، به راستی چرا!؟
اینجاست که باید یادی از «بابا اکبر»، کوسه غرق شده در استخر سیاست ایران کنیم که با زیرکی، پروژه «اپوزیسیون جعلی» را بنیاد گذاشت تا این اپوزیسیون خودی و جعلی بتواند در راستای اهداف نظام، در حالیکه شعار انتقاد بر زبان دارد، از شکل گیری «آلترناتیو» جایگزین خودش جلوگیری کند.
مافیای قلم فروشان استمرار طلب، سالها بود با انحصار رسانه ای که در اختیارشان بود، نه تنها نگذاشتند هیچ صدایی جز صدای خودشان و برادران اصول گرایشان در داخل شنیده شود، بلکه با پروژه قهرمان سازی از اوباش تیغ کش و پونز زنشان که تا دیروز اسید بر صورت زنان اسید می ریختند و گیسو دخترکان را در خیابان های وحشت زده قیچی میکردند ، توانست آنها را تحت عنوان مبارزان واقعی به افکار عمومی جهان «شیاف» کند و این مهره های خودی هم انصافا از خرداد ۷۶ تا دی ماه ۹۶، به مدت دو دهه کار خود را به بهترین نحو انجام دادند و ما شاهد بودیم که در این ۲ دهه، به همت این بی شرمان پست نهاد، ملت ایران بارها برای رای دادن به مسببان بدبختی اش، در پیش دوربین های خبرنگاران خارجی، صف کشید و میان «بد» و «بدتر» خودش را «بدبخت» کرد.
فقط کافی است کمی تاریخ را ورق بزنید و نگاه کنید که چگونه، این قهرمانان «صادراتی» ولایت فقیه ، از نخست وزیری که ۸ سال در تمام جنایت های امام و رژیمش سهم و نقش داشت، قهرمان آزادیخواهی ساختند و به قول خودشان از «گوگوش» تا «سروش» را «سبز» کردند!
این واقعیت است که ما در حالیکه وطنمان به «گروگان» گرفته شده است، در خیابان ها به دنبای «رای» خویش به نخست وزیر امام بودیم! و تازه این نخست وزیر «یادگار» امام ، در حالیکه آن دوران جهنمی انقلاب و جنگ را _ که چیزی جز کشتار و نا امنی و وحشت و کمیته و ممنوعیت و کوپن و موشک و نوحه سرایی بی پایان برای مردم عادی نداشت_ «دوران طلایی» خطاب کرده بود؛ ما همچنان به دنبال به ریاست جمهوری رساندن فردی بودیم که از خامنه ای به خمینی نزدیکتر بود!
اگر امروز میبینید «بهنودها» و «نگهدارها» و «تاجزاده ها» قدرت فریب مردم را ندارند، تنها و تنها به دلیل شکستن انحصار رسانه ای استمرار طلبان است که با پیدایش شبکه های اجتماعی کاربر محور چو توییتر و اینستا و فیسبوک، سد سانسور شان شکسته شدند و مردم توانستند حرف خود را بزنند.
از قدرت مطبوعات و قدرت شبکه های اجتماعی و نسلی که در دنیای مجازی دارد زندگی واقعی را حستجو میکند، غافل نشویم. این روزها اعتراضات و صدای مخالفت مردمی که کارد اسلام به استخوانشان رسیده است، در همه جا بلند شده است. دیگر همه میدانند این نظام رفتنی است و اگر هم بحثی باشد، درباره زمان وقوع این «فروپاشی» عبرت انگیز است، نه اصل برانداخته شدن و به زباله دان تاریخ پیوستنش! فرقه تبهکار دارد به پایان خود نزدیک میشود و این روزها باید بیش از هر زمان دیگر، مراقب باشیم که فریادمان دزدیده نشود.
در همین روزهایی که فریاد «رضا شاه، روحت شاد» لرزه بر تن نظام و اپوزیسیون فرتوت و انگلی «فرصت طلب» انداخته است، شاهد هستیم که این مومیایی های تاریخ معاصر ، مدام سعی دارند این شعار را نادیده بگیرند و حتی به جای مردم، تفسیرش کنند! مراقب باشیم صدایمان را ندزدند، مراقب باشیم خاطره ما را «تفسیر» و «تحریف» نکنند!
یکی از راه هایی که میشود با انجامش جلوی این «هویت دزدی» را گرفت، داشتن وصیت نامه «ویدئویی» است. برای مقایسه نگاه کنید به مورد قتل دختر جوان و چهارده ساله ای که در خیابان ستارخان به «قتل» میرسد و پدرش را با شکنجه و تهدید، کرکس های صدا و سیما ی وزارت اطلاعات جلوی دوربین مینشانند تا بر علیه دختر به قتل رسیده اش، مصاحبه کند!

اما در کنار این مورد، ما مورد دیگری هم داریم به نام جان باخته میهن« پوریا بختیاری» _ که پیش از به قتل رسیدن، با ویدئوهایی که از خود بر جای گذاشته است، راه را بر سوء استفاده عوامل حکومت بسته است!
تجربه دزدیدن هویت «صانع ژاله» در سال ۸۸ و موردهای مشابه اینچنینی که ما بی خبریم، و همچنین مقایسه رفتار حکومت در برابر خانواده قهرمان وطن «پوریا بختیاری» و دختر مظلوم و مبارز و شجاع ایران، نیکتا اسفندانی، میتواند راه درست را به ما نشان دهد.
خیلی از ما فرزندان پس از انقلاب شبیه والدین خود نیستیم؛ نمونه اش دختر آبی که در نقطه مقابل عقاید پدرش، جانش را در اعتراض به ظلمی که ۴۰ سال است بر زنان این سرزمین روا شده است، باخت. خیلی از ما «خواهر» و «برادر» داریم، و درست در زمانی که ما در خیابان ها ممکن است به دست ماموران ضحاک پرست به «قتل» برسیم، پس از مرگ ما ممکن است همان مامورانی که در «کهریزک» به بچه های مردم تجاوز کردند، خانواده ما را تهدید کنند که اگر حقیقت را درباره فرزندتان بگویید، دیگر بچه های شما را هم خواهیم کشت و یا تجاوز به دختر و زنتان خواهیم کرد، در اینگونه موارد تنها راهی که میماند، داشتن وصیت نامه «ویدئویی» است.
اگر هر کدام از ما ویدئویی از خود ضبط کنیم و آن را در جایی پنهان کنیم ( ایمیلی مخصوص برای این ویدئو بسازیم) و پسورد و یوزر نیمش را در اختیار افرادی که به ایشان اعتماد داریم ، بگذاریم، اگر در خیابان ها به قتل برسیم، دیگر کسی نمیتواند خاطره ما و عقاید ما را به لجن بکشد، تازه با این کار باعث می شویم که گزینه «فشار» به خانواده، بی اثر شود و رژیم برایش سودی نداشته باشد که بخواهد برای اثبات دروغ بافی هایش از پدرها ومادرهای داغدارمان مایه بگذارد.
الگوی ویدئوهایی که مردم تحت عنوان «من هم نفر پانزدهم» هستم، پر کردند و در شبکه های اجتماعی به اشتراک گذاشتند، الگوی خوبی است. فقط کافی است خودمان را معرفی کنیم و بگوییم من هیچ اعتقادی به این رژیم ندارم و اگر روزی روزگاری توسط این حکومت کشته شوم، بدانید هیچ اعتقادی به «جمهوری اسلامی» نداشتم!
اگر هم میخواهید این وصیت نامه ویدئویی حاوی مطالب بیشتر و رد کردن خط قرمزهایی چو «من مسلمان نیستم» باشد، حتما باید در اختیار کسی قرار بدهید که به آنها ایمان دارید و عقایدتان شبیه هم است…
در زمان جنگ ایران و عراق، کسانی که در «خط» مقدم حضور داشتند، وصیت نامه های خود را از همان آغاز مینوشند تا اگر روزی «شهید» شدند، مردم و خانواده هایشان بدانند که چگونه میاندیشیدند.
کسانی که به خیابان ها میروند و برای بازپسگیری وطنشان «قیام» میکنند و از گلوله نمیترسند، بدون شک میتوانند پیش از مرگ پر افتخارشان، آرمان های خود را برای خانواده و دوستان و ملتشان، به عنوان یک میراث ملی و ابدی یادگار بگذارند. با رعایت تمام نکات ایمنی، بیایید هر کدام در چند دقیقه، از خودمان و نفرتی که از این نظام داریم، بگوییم تا به قول زنده یاد سعیدی سیرجانی که توسط مزدوران خامنه ای به قتل رسید، آیندگان بدانند….
وصیت نامه های اعتراضی هیچوقت نمیگذارد خاطره شما به یغما رود و نظام برایتان «هویت جعلی» بسازد. برای دادن انگیزه به شما، وصیت نامه زنده یاد، «ًسعیدی سیرجانی» را اینجا میگذارم تا الگویی شود برای همه ما :
کنم.
آدمیزادهام
آزادهام
و دلیلش همین نامه
که در حکم فرمان آتش است
و نوشیدن جام شوکران
بگذارید آیندگان بدانند که در سرزمین بلاخیز ایران هم بودند مردمی که دلیرانه از جان خود گذشتند و مردانه به استقبال مرگ رفتند.

برای امتیاز دهی به این مطلب، لطفا وارد شوید: برای ورود کلیک کنید