کشمکش بزرگان اسلام بر سر زن شوهر دار

در کتاب روضة الشهداء آمده است:

عبداللّه زبیر زنی داشت که در حسن و کمال مثل و مانند نداشت. یزید ملعون عاشق زوجه عبداللّه شد. معاویه از این موضوع مطلع شد به تدبیرات چندی عبداللّه را وادار کرد که زوجه اش را طلاق دهد. بعضی گفته اند معاویه، عبداللّه را از مدینه به شام طلبیده و گفت می خواهم دختر خود را به عقد تو در آورم ولی راضی نمی شود، می گوید عبداللّه خودش زن دارد اگر او را طلاق می دهد من با او ازدواج می کنم. عبداللّه گفت او را طلاق می دهم. روزی در حضور جماعتی زنش را طلاق داد.

در روضة الشهداء می نویسد بعد از گذشتن مدت عده، یزید به ابوموسی اشعری وکالت داد که برود مطلقه عبداللّه را برای او خواستگاری کند.

روزی ابوموسی  برای اینکاراز منزلش بیرون آمد.

ابوموسی در راه عمر را ملاقات کرد. پرسید کجا می روی؟

گفت می خواهم بروم مطلقه عبداللّه زبیر را برای یزید خواستگاری کنم، عمر گفت اگر برای یزید راضی نشد وکیلی که او را برای من عقد کنی.

همینطور در میان راه سیدالشهداء(ع) را ملاقات کرد. شرح حال را برای آن حضرت عرض کرد. امام فرمود اگر برای آن دو نفر راضی نشد وکالت داری که او را برای من عقد کنی!!

ابوموسی به منزل مطلقه عبداللّه رفت. بعد از تعارفات معمول، مطلب را بیان کرد و گفت فعلاًچهار نفر خواستگار تو هستند: اول خودم هستم. دوم یزید پسر معاویه، سوم عبداللّه عمر، چهارم حسین بن علی علیه السلام.

آن زن گفت تو پیر شده ای و من جوان هستم و با تو مناسبتی ندارم ولی درباره آن سه نفر دیگر با خودت مشورت می کنم، به کدامیک راضی شوم ابوموسی گفت اگر دنیا و سلطنت و مال و دولت می خواهی یزید را انتخاب کن، اگر جمال صورت و جوانی می خواهی عبداللّه را انتخاب کن و اگر دنیا و آخرت را می خواهی حسین بن علی علیه السلام را انتخاب کن .

آن زن گفت مال و جاه دنیا در معرض زوال است و آنچه خدا به من عطا کرده تا آخر عمر برایم بس است و مرا کفایت می کند. جمال و جوانی هم با پیری زایل می شود اما خدمت اهل بیت موجب دولت ابدی و سعادت سرمدیست. من حسین بن علی(ع) را انتخاب می کنم.

پس ابوموسی عقد آن حضرت را با آن زن بست وقتی این خبر به یزید رسید عداوتش نسبت به آن حضرت بیشتر شد.

به اشتراک بگذارید:
0 0 رای
ارزیابی این پست
7 نظر
قدیمی ترین
تازه ترین پر رای ترین
بازخوردهای درون متنی
همه نظرها