چه کسی گفت آخر شاهنامه خوش است؟ از ماست که بر ماست!
گزیده هایی از نامه رستم فرخزاد به برادرش درمورد جنگ قادسیه که درآن پیش بینی کرده است که در صورت شکست از تازیان، ایران دچار چه مصائبی خواهد شد:
چوبا تخت، منبر برابر شود
همه نام بوبکروعمرشود
تبه گردد این رنجهای دراز
نشیبی درازست پیش فراز
نه تخت ونه دیهیم بینی نه شهر
زاخترهمه تازیان راست بهر
نه تخت و نه تاج و نه زرینه کفش
نه گوهر نه افسر نه زرین درفش
زپیمان بگردند واز راستی
گرامی شود کژی و کاستی
پیاده شوند مردم رزمجوی
سوارآنکه لاف آرد وگفتگوی
کشاورز جنگی شود بی هنر
نژاد و بزرگی بیاید ببر
رباید همی این ازآن، آن ازاین
زنفرین ندارند بازآفرین
نهانی تبر زآشکارا شود
دل مردمان، سنگ خارا شود
بداندیش گردد پدربرپسر
پسرهمچنین برپدر چاره گر
شود بنده بی هنر شهریار
نژاد وبزرگی نیاید بکار
به گیتی نماند کسی را وفا
روان وزبانها شود پرجفا
زایران و ازترک وز تازیان
نژادی پدید آید اندر میان
نه دهقان نه ترک ونه تازی بود
سخنها به کردار بازی بود
همه گنجها زیر دامن نهند
بمیرند وکوشش به دشمن دهند
چنان فاش گردد غم ورنج وشور
که رامش به هنگام بهرام گور
نه جشن و نه رامش نه گوهرنه کام
به کوشش زهرگونه سازند دام
زیان کسان از پی سود خویش
بجویند و دین اندر آرند پیش
شاهنامه فردوسی
برای امتیاز دهی به این مطلب، لطفا وارد شوید: برای ورود کلیک کنید