چقدر زندگی کشتید!
نوروز دیگری از راه رسید و باز دل ملت ما خون بود. سالی که گذشت سال نور بود و امید، اما کیست که نداند در خاورمیانه و سرزمین های اسلام زده هر تغییر و تحولی بدون ریختن خون کسان و ناکسان ممکن نخواهد بود.
ملت ایران پس از شکست از لشگر خونریز اسلام در چهارده قرن پیش و گرویدن اجباری و رندانه و شاید تا اندکی غیررندانه به کیش مهاجمان، قرن هاست که دیگر اثری از شوکت و جلال هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان را در خویش ندیده است ؛ اما تا چشممان کار میکند، می بینیم هر جا در این دو قرن اخیر کم آورده ایم _ به ویژه پس از قراردادهای ننگین ترکمنچای و گلستان_ ما به جای درمان دردهای تاریخی خویش، دل به عرفان نهفته در شعر شاعران پارسی گوی سپردیم و از واقعیات دور افتادیم.
هر کجا در برابر غرب و تکنولوژی غرب کم آوردیم، سری به تخت جمشید و افسانه های هزار و یک شب زدیم و از خشت های خیالی برای کویر فرهنگیمان مصالح رویاپردازی فراهم کردیم و نتیجه این شد که امروز در کشوری که میبایست یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان می بود، خوردن گوشت قرمز و پسته ای که بخشی از شناسه سرزمینی اش است, برای اکثریت مردمانش تبدیل به حسرت شده است.
اگر شمشیر تازیان و وحشت نگریستن به مناره های جمجمه سربداران این سرزمین نتوانست ایرانیان را از نوروز و چهارشنبه سوری دور کند، اما فقر فرهنگی و اقتصادی که انقلاب ۵۷ در این سرزمین گستراند، کم کم دارد آیین های باستانی ما را به جای آنکه دلیل شادی باشند، تبدیل به عیدهای حسرت میکند.
در کنار این فلاکت اقتصادی و جهالت اوباش جمهوری اسلامی، در سالی که گذشت ایران سراسر خون بود و باروت. ایران در سال ۱۴۰۱ تازی فریاد رهایی اش به قیمت سینه های شکافته شده و مردمک های کور شده، در جهان طنین انداخت و همه مردمان جهان شنیدند که از کوچه به کوچه این سرزمین فریاد زن، زندگی، آزادی، بلند شده است و نسل جوان دیگر میراث شوم پدران و مادران دین زده و جو زده اش را نمیخواهد.
هر چقدر که به تصاویر جوانان عاشق زندگی که در جنبش مهسا امینی به قتل رسیدند، نگاه میکنم، دلم بیشتر میسوزد از این فقدانی که مرحمی بر داغش نیست، مگر آزادی ایران!
هر بار که دلم میگیرد، هر بار که افسردگی و بیماری های فیزیکی و روحی روانم را پریشان میکند، به دستهای مجید رضا رهنورد که بک راند گوشی ام شده است، نگاه میکنم. گویی آن شیر و خورشید و آن هیبت سردار اشکانی، با من از رهایی سخن میگوید؛رهایی که دیگر خیلی دور نیست، اما آنقدرها هم نزدیک نیست.
براستی تا به کی ما باید شاهد به خاک و خون کشیدن جوانان این مرز و بوم باشیم؟ سرانجام چه کسی از این دل این سرزمین، چو رضا شاه کبیر _ فارغ از اینکه پهلوی باشد یا نه _ درفش کاویانی را در آسمان این سرای مصیبت زده خواهد چرخاند؟
آنهایی که مثل من طرفدار خونی سریال بازی تاج و تخت هستند، در یکی از قسمت های فصل های میانی این سریال دیده اند که جیمی لنستر، در جواب به این سوال که چند نفر را کشته ای؟ می گوید حسابش از دستم خارج است نمیدانم ۱۰۰۰ نفر یا بیشتر ( نقل به مضمون) و همزمان وقتی از او میپرسند که چند نفر را نجات داده ای؟ می گوید : میلیون ها نفر را، با کشتن پادشاه دیوانه!
این گفتگو به نظرم تمام داستان انقلاب اسلامی ۵۷ و سستی و تعلل شاه در سرکوب مخالفان جنایت پیشه اش را نشان میدهد. به نظرم به همین دلیل است که در تاریخ معاصر ما با آنکه از شاه به نیکی یاد میشود اما کسی او را فریاد نمیزند و همه صحبت از رضا شاهی میکنند که در تاریخ هم آمدنش باعث پیشرفت ایران شد و هم رفتنش مایه تغییر!
ایران امروز که دقیقا همانند دوران قبل مشروطه دارد در خرافات و جهالت حاکمانش غرق میشود، به رهبری از جنس سردار سپه نیاز دارد. این سردار سپه حتما هم نباید خون پهلوی ها را داشته باشد و یا نظامی باشد!
اگر تکلیف صاحب تاج حکومت احتمالی پادشاهی پس از جمهوری اسلامی تا حدودی معین است و بی شک ” نور” بر تاریکی پیروز خواهد شد، اما برای پیروزی این انقلابی که شوربختانه خون میخواهد_ آن هم خون پاک جوانان غیوری چو مجیدرضا رهنوردها و حدیث نجفی ها_ بدون شک به سردار سپهی که بتواند نخست وزیری مقتدری باشد، نیاز است؛ که اگر فردا از او پرسیدند تا کنون چند ملا و بسیجی و سپاهی را از میان برداشته اید؟ با اعتماد به نفس بگوید نمیدانم! اما میدانم جان و آینده ۸۰ میلیون ایرانی را با از میان بردن اوباش جمهوری اسلامی نجات داده ام.
تا زمانیکه این مهره در صفحه شطرنج مشروطه خواهان پیدا نشود، شاه بی وزیر، سرانجامی بهتر از مات شدن نخواهد داشت_به ویژه که اگر این شاه با همه محدودیت هایش به وسط میدان جنگ هم آمده باشد.
امید داریم که در سال جدید، به جای خیال و توهم و منشور و مکعب و مستطیل نوشتن، کسی راه حلی برای سرنگونی این ماشین کشتار ارائه دهد، گر نه پس از طوفان را همه میتوانند خیالپردازی کنند!
عیدتان مبارک!
برای امتیاز دهی به این مطلب، لطفا وارد شوید: برای ورود کلیک کنید