چرا پدیدهی «جمهوریخواهی» در اپوزیسیون تا این اندازه به حمایت از جمهوری تروریستی اسلامی پیوند خورده است؟
بعد از پاکسازی تروریستِ هستهای، محسن فخریزاده، همانطور که انتظار میرفت دیری نپایید که گروه و عدهای که خود را «جمهوریخواه» معرفی میکنند، بعد از ساعاتی سرگیجه و حملهی عصبی به میدان آمدند و موضعگیریهایی مشابه با موضعگیریهای پس از پاکسازی قاسم سلیمانی، تروریست بینالمللی را به معرض نمایش گذاشتند؛ ملیحه محمدی، از مهمترین اعضای اتحاد جمهوریخواهان ایران و عضو سازمان فدائیان خلق که ید طولایی در قلب واقعیت و توجیهات متعصبانه و بیشرمانه به سود رژیم محبوب خود دارد، در یک نوشتار سراسر خشم و عقده و اندوه، از محسن فخریزاده به عنوان یک «دانشمند» نام برده و قتل او را «تروریسم وقیحانه» دانسته است و طبق «رسم» همیشگیِ خود و سوگندی که یاد کرده، نوک پیکان حملهی خود را به سوی براندازان و مخالفین جمهوری تروریستی اسلامی نشانه رفته و برای اشاره به آنها، از القاب و عباراتی مثل «همپیمانانِ اصولگرایان و سپاه پاسداران»، «دار و دستهی ویرانگر و افسرده و ملتمس» و «جریان شریر» استفاده کرده است و در مقابل به شکل بسیار موذیانهای برای اشاره به اصلاحطلبان و استمرارطلبان، واژهی «ایران» را به کار برده و براندازی جمهوری تروریستی اسلامی را «براندازی ایران» القاء و قلمداد نموده است و از جمهوری تروریستی اسلامی تقاضا کرده است که انتقام سخت را به زمان مناسبتری موکول کند که به قولِ خودش، «این دورانِ پر از توطئههای داخلی و خارجی، به دوران استقرار ریاستجمهوری جدید آمریکا پیوند خورده باشد»، ضمن اینکه تلاشِ بسیاری کرده است تا از جملهبندیها و واژهچینیهای به خیالِ خود ادیبانه، به عنوان پوششی برای اهداف رذیلانهی خود استفاده نماید. اتحاد جمهوریخواهان ایران هم با انتشار بیانیهای، محسن فخریزاده را «دانشمند اتمی ایران» معرفی کرده و پاکسازی این تروریست را «اقدامی جنایتکارانه در جهت تقویت جناح راست» توصیف نموده که «احیای برجام» را با خطر مواجه کرده است و سپس جمهوری تروریستی اسلامی را تشویق نموده است تا نسبت به «پیگیری حقوقی این جنایت از طریق مجاری قضائی بینالمللی» اقدام نماید. جبههی ملی ایران نیز در بیانیهای که منتشر کرده، محسن فخریزاده را «مهمترین شخصیت دانش اتمی کشور» و قتل او را یک «رخداد شوم» و مخالف با «حقوق بشر» و «دموکراسی» و «کرامت انسانی» و «حاکمیت قانون» و «صلح» و «امنیت» دانسته است و در ادامهی این بیانیه، به فساد بنیامین نتانیاهو و مظلومیت فلسطینیان پرداخته و از جمهوری تروریستی اسلامی نیز درخواست نموده است تا از هرگونه اقدام تلافیجویانه و عجولانه خودداری نماید.
همانطور که مشاهده میکنید، بدون نیاز به تغییر قابل توجهی در ساختار این موضعگیریها و یا جملات و عباراتِ این بیانیهها، تفاوت چندانی را نمیتوان بین این افراد و گروهها با اصلیترین و بلندپایهترین رهبران و مقامات رژیم اشغالگر آخوندی و عُمال و حامیان و هوادارانِ رسانهای و سیاسی آنها قائل شد. شاید این امر را بتوان اینگونه توجیه و تفسیر کرد که این گروههای در ظاهر جمهوریخواه و در باطن جمهوریاسلامیخواه، به عنوان «مادر» انقلاب کور و ننگین ۵۷، به شکل ارادی یا غیر ارادی، رژیم فاسد و جنایتکار جمهوری اسلامی را «فرزند» خود تلقی نموده و به همین دلیل در برابر هر جریان و هر رویداد و هر تغییر و تحولی که فرزندشان را آزرده خاطر کند و یا با خطر نابودی مواجه سازد، به شدت مقاومت کرده و از خود واکنشی مادرانه نشان خواهند داد و ناگفته پیداست که چنین تفکرات و چهرهها و سازمانهایی به عنوان بدیلِ برونمرزی جمهوری تروریستی اسلامی و سپاه تروریستی پاسداران و طیف خائن و جنایتکار و عوامفریبِ اصلاحطلب که در مواردی حتی نام و نشان و شهرت خود را مدیون و وامگرفته از همین رژیم هستند و تنها سر بزنگاه در ویترینِ جمهوریخواهی ظاهر شده و نقش دهان دوم جمهوری اسلامی را بر عهده میگیرند و سنگِ استمرار را به سوی مخالفین رژیم اشغالگر آخوندی و براندازان پرتاب میکنند، هرگز نَه جایگاهی در اپوزیسیون دارند و نَه برای ایجاد هر تغییری در آیندهی کشور، قابل رجوع و اتکا و اطمینان هستند.
برای امتیاز دهی به این مطلب، لطفا وارد شوید: برای ورود کلیک کنید