چرا نمیتوانیم بر جمهوری اسلامی و فرهنگ جهل زده ۱۴۰۰ ساله غلبه کنیم!؟

تیتر بالا قسمت اولش پس از مستقر شدن جمهوری اسلامی در ذهن مخالفان «جمهوری جنایت» سوالی بی پاسخ شد و قسمت دومش هم اکنون ۱۴۰۰ سال است که ذهن اقلیت کوچک و نامسلمان را اشغال کرده است؛ اما براستی پاسخ این سوالات را چه کسی میتواند برای جامعه خرافه زده و به ابتذال گرفتار شده تبیین کند؟

بزرگترین مشکل در حوزه نقد فرهنگی در ایران، پرداختن به «مردم» و «امت» است. کافی است شما کوچکترین حرفی بر علیه ذهن متعصب و حافظه عمومی نداشته اکثریت بزنید تا لشگر چماق کشان اینترنتی با این جمله که به ملت پر افتخار توهین میکنند، نسخه شما را بپیچند! اما آیا باید چون نقد فرهنگی جامعه رمه ای هزینه زاست ، از آن دوری کرد؟

مزدوران جمهوری اسلامی در فضای مجازی همیشه با پیروی از رهبران جمهوری اسلامی تصویری غیور و باهوش و دانا از ملت ایران ترسیم میکنند که با توجه به کارنامه ملت و انتخاب «خمینی»، به دور از واقعیت است.

بارها دیده ایم که کوچکترین نقد ملت را برابر با توهین کرده اند و‌چماق کشهای زیر پتویی نظام با هندوانه زیر بغل گذاشتن توده های آریایی از جنس امید نادان ها ، مردم را راضی و خندان در جهل مرکب خویش نگاه داشته اند.

در میان اهل قلم در دوران معاصر شاید تنها دکتر آرامش دوستدار است که جرات کرده است به این ممنوعه ها به صورت ریشه ای بپردازد و از چوب تکفیرگران هراسی نداشته باشد. خواندن کتاب امتناع تفکر در فرهنگ دینی ایشان را به همه توصیه میکنم تا با دیدگاهی نو و موشکافانه و نقاد آشنا شوید که کاخ پوشالی گذشته پرشکوه ایرانیان را با آگاهی کامل از عواقبش بر سرشان خراب میکند.

تا زمانیکه ما نتوانیم «امت» مقیم جغرافیای ایران امروزی را نقد کنیم، هیچ تغییری در حال بد ما ایجاد نخواهد شد. 

افتادن نقاب رحمانیت از چهره اسلام که حاصل تلاش و‌مبارزه فرهنگی و‌مسلحانه جریان هایی چو قیامهای ناجمین و عیاران، سیاه جامگان خراسان به رهبری ابومسلم، به آفرید زوزنی، راوندیان، سنباد، استادسیس، اسحاق ترک، هاشم نقابدار پسر حکیم، حمزه پسر آذرک، بابک خرم دین، مازیار پسر کارن، افشین خیدر، جنبش زنگیان، صاحب الزنج، جنبش دراویش، جنبش حروفیه، جنبش سربداران، جنبش اسماعیلیه، جنبش بابیان و ….از صدر اسلام تا امروز بوده است؛ امروز میراث و پشتوانه ما در برخورد با هیولای خسته جمهوری اسلامی شده است. گر چه اختاپوس اسلام با همه توانش دور ما پیچیده است اما نمیشود منکر ضعیف شدن این جرثومه تباهی در اذهان مردم شد.

راه تاریکی که خیام ها و رازی ها و نادرشاه و رضا شاه و‌کسروی ها وفرخ زادها چراغش را روشن کردند، امروز به انتهای خود نزدیک میشود اما این نزدیکی به معنای ۵ سال یا ۱۰ سال دیگر نیست. اگر جمهوری اسلامی ساقط شود و حکومت پس از جمهوری اسلامی حکومتی سکولار در ظاهر و ضد اسلامی در باطن باشد، شاید بشود با ۵۰ سال کار و مبارزه فرهنگی، اثرات ۱۴۰۰ سال مغزشویی و سرکوب و خرافات را از ذهن جامعه آماده «تغییر» زدود.

به امید روزی که شرق و ایران بزرگ همانند دوران پیش از اسلام حرفی برای گفتن داشته باشد.

به اشتراک بگذارید:
0 0 رای
ارزیابی این پست
6 نظر
قدیمی ترین
تازه ترین پر رای ترین
بازخوردهای درون متنی
همه نظرها