پاسخی به یک پرسش اساسی: چرا راهها به ناکجا میرسند؟

این نوشته کوتاه پاسخی به این پرسش یکی از دوستان است:

من داشتم به خروجی سازمان «ققنوس» فکر میکردم که این مسئله در ذهنم نشست. یعنی کسانی که وقت دارند و «بودجه» دارند اما در جایی اشتباه دارند وقتشان را تلف میکنند.

«پروژه ققنوس» خودش را اینگونه معرفی میکند:

هدف این پروژه بررسی مشکلات ایران در عرصه‌های مختلف و ارائه راهکارهای علمی و عملی برای «بازسازی ایران» با بهره‌گیری از دانش و کارشناسان و متخصصان ایرانی در دوران پس از فروپاشی نظام جمهوری اسلامی است.

خوب هر آدم منطقی که این را بخواند بلافاصله به ذهنش خطور میکند که اینها دارند در مورد مشخصات یک عمارت روی مریخ خیال پردازی میکنند، بدون اینکه معلوم باشد مرحله اول کار (انتقال به آنجا) چگونه قرار است انجام شود. دیدیم هم که فیروز نادری (که خیلی ها او را به عنوان برانداز قبول ندارند) فورا همین ایراد را گرفت، اجتناب ناپذیر هم بود. این یک ایراد اساسی است، ولی من ترجیح میدهم وقتی یک بار روشن شد دیگر وقتمان را با گیر دادن به دیگران تلف نکنیم، در این دنیا بیش از هفت میلیارد آدم وجود دارد که تقریبا هیچ کارشان «درست» نیست، دنبال عیبجویی برویم به هیچ کار دیگر نمیرسیم…

میماند این سوال که چرا آنها به مرحله اول نمیپردازند؟ برای اینکه باز هم اگر منطقی فکر کنیم هیچ راهی وجود ندارد که «بر وحشتم نیفزود»، چنین پیامی را هم نمیتوان مثل وعده «سازندگی» فروخت. این هم عادی است که کالاهایی عرضه بشوند که خریدار دارند، در هر رشته ای (حتی علمی) تقریبا همه راهکارهایی را پیشنهاد میکنند که خودشان بلدند، نه اینکه (آن جور که مطلوب میبود) ملاک را خود مشکل قرار دهند و راهکارهای فوق العاده دشوار و «نا متعارف» را هم بپذیرند (در نتیجه به ندرت در مسائل بنیادی پیشرفت جدی حاصل میشود).

این کاستی مختص ایرانیان هم نیست، در مقیاس جهانی از چند دهه پیش واضح است که با ادامه روند قبلی هژمونی آمریکا (و غرب) از دست میرود، ولی تقریبا هیچکس هم حاضر نبود که هزینه یک راهکار اساسی (که شامل یک جنگ جهانی هم میشد) بدهد، در نتیجه اقدامات به «وصله پینه» محدود می مانند و در پایان هم باخت در انتظار است (از نگر من نبود برد باخت است!)

با این اوصاف حالا به کجا میرسیم؟ بسیار بعید است که به جای خوبی برسیم، ولی اگر از این جواب ناراضی هستید باید حاضر باشید دوباره به قدمهای قبلی برگردید و از همانجایی که به خطا رفته اید (نپذیرفتن اینکه ابتدا بهتر که نمیشود به کنار، باید بدتر هم بشود) بازنگری کنید. ضمنا این یک «نظریه» عجیب و غریب نیست، یک مشاهده پیش پا افتاده ریاضی است، نگاهی به تصویر بالای متن بیاندازید.

به اشتراک بگذارید:
0 0 رای
ارزیابی این پست
4 نظر
قدیمی ترین
تازه ترین پر رای ترین
بازخوردهای درون متنی
همه نظرها