وزیر خارجه ای که خیال میکرد ژاپن توی اروپاست

مقدمه: دردوره  ناصر الدین شاه، ایران دو نخست وزیر با درایت را از دست داد. یکی امیر کبیر بود و دیگری سپهسالار. سپهسار مردی فرنگ رفته و دنیا دیده بود. زبان فرانسه را بخوبی می دانست و در نظر داشت ساختار حکومتی فرانسه را در ایران پیاده کند که با فتنه آخوندها و بدگویی آنها در نزد شاه، از مقام خود خلع شد و چندی بعد ترور شد.

بعد از او امین الملک صدر اعظم ایران شد. او شخصی را به سمت وزیر خارجه ایران برگزید که اصلا نه زبان خارجه می دانست و نه کوچکترین دانشی از جغرافیا.

این قسمت از سفرنامه یوشیدا ماساهارو را برایتان انتخاب کردم که خواندنش جالب است. دلیل اینکه این شخص همراه هیئتی از بازرگانان ژاپنی به ایران آمده بودند این بود که ناصرالدین شاه در سفر اولش به اروپا، سفیر ژاپن در مسکو را ملاقات می کند و از او میخواهد برای ایجاد ارتباط های دوجانبه هیئتی را به ایران بفرستد.

پس از عزل سپهسالار، دیری نکشید که میرزا سعید خان موتمن الملک به وزارت خارجه گمارده شد. این میرزا سعید خان مردی سالخورده بود و هیچ زبان خارجی نمی دانست. یک روز خبر آوردند که وزیر خارجه معین شده است و مناسب است که به دیدن او برویم.

وقتی به دیدن او رفتم مترجمی همراه او بود و حرفها را ترجمه میکرد. میرزا سعید خان سر صحبت را گشود و با لحن بسیار تعارف آمیزی گفت: در سفر اخیر قبله عالم به اروپا، اعلیحضرت به کشور شما آمدند و از پذیرایی گرم و میهمان نوازی دولت شما خرسند شدند که امروز به بنده سفارش کرده اند از بابت آن پذیرایی از شما تشکر کنم.

به محض ایراد این سخن، ما فهمیدیم قضیه چیست. مترجم هم از این حرف وزیر دستپاچه شده بود و کوشید تا وزیر را از اشتباه بیرون بیاورد و آهسته در گوش میرزا سعید خان گفت ژاپن توی اروپا نیست!

اما میرزا سعید خان به حرف مترجم جوان توجهی نکرد و اصرار بر تکرار اشتباهش داشت. مترجم بیچاره هم با حالت شرم و خجالت حرفهای جناب وزیر را ترجمه میکرد.

صفحه 169 سفرنامه یوشیدا ماساهارو

به اشتراک بگذارید: