نویسنده این متن را پیدا نکردم!
باور کنید کلی وقت گذاشتم و اینترنت را شخم زدم ولی موفق نشدم نویسنده اصلی متن زیر را پیدا کنم. متاسفانه این هم پدیده عجیبی است که در بین ما شیوع پیدا کرده که اگر از مطلبی خوشمان می آید، بدون آنکه نام نویسنده را ذکر کنیم نسبت به انتشار آن نوشته یا مطلب اقدام می کنیم.
من تقریبا همه جا را گشتم، همه از روی هم کپی کرده اند و نویسنده اصلی این مطلب نیست که نیست. امیدوارم فرهنگ امانتداری در بین ما جابیفتد. پیشاپیش از نویسنده متن زیر سپاسگزارم و به او درود میفرستم:
جامعهای که در آن هیچکس حوصلهی صبر و شکیبایی برای به دست آوردنِ هدفی را ندارد،
*جامعهی مبتلا به «فرهنگِ سهخطی» است !*
ما مردمی شدهایم لنگهی پینوکیو، که دوست داریم طلاهایمان را بکاریم تا درختِ طلا برداشت کنیم !
مردمی که دنبالِ گلد کوییست و پنتاگون و شرکت های هرمی مشابه میافتند، یک جای کارِشان *لنگ* میزند.
آن جای کار هم اسماش *«فرهنگِ شکیبایی»* است .
“فرهنگ سهخطی” به ما میگوید اگر نوشتهای بیشتر از سه سطر شد ، نخوان !
فرهنگِ سهخطی به ما میگوید راهِ رسیدن به هدف چون درست است، طولانی است پس یا بیخیالاش بشو یا سراغِ میانبُر بگرد!
فرهنگِ سهخطی است که نزولخوری دارد، اختلاس دارد، دزدی دارد، بیسوادی دارد، رشوه دارد، تنفروشی دارد، حقخوری و هزار جور دردِ بیدرمانِ دیگر دارد.
فرهنگِ سهخطی است که اینهمه آدمِ بیکار دارد.
آدمهای بیکاری که توقع دارند یک ساعت در روز کار کنند و ماهی چند میلیون درآمد داشته باشند!
برای درکِ عمقِ فاجعهای که بر سرِ فرهنگِ ما آمده، نیازی نیست خیلی جای دوری برویم. به همین فیسبوک یا اینستاگرام که نگاه کنیم، همه چیز دستمان میآید. وقتی که کسی مینویسد: «اوه ! طولانی بود، نخوندم !» یا «سرسری یه نگاه انداختم، با کلیّتش موافقم!» یا «چه حوصلهای دارید!» یا «لایک کردم، ولی نخوندم!» و …
یعنی یک پُلی در جایی از مسیرِ فرهنگِ ما شکسته است که هیچ رفتنی به هدف نمیرسد. آن پُل، همان فرهنگِ شکیبایی است.
جامعهای که همه چیز را ساندویچی میخواهد، در مطالعه؛ سه خط استتوس برایش بس است.
در ازدواج؛ بین عشق و نفرتاش ده ثانیه زمان میبرد.
در سیاست؛ بینِ زندهباد و مُردهبادش، نصفِ روز کافی ست.
در کار؛ از فقر تا ثروتش یک اختلاس فاصله دارد.
در تحصیل؛ از سیکل تا دکترایش یک مدرک ساختگی میخواد
در هنر ؛ از گمنامی تا شهرتش به اندازهی یک فیلم دو دقیقهای در یوتیوب است !
فرهنگِ سهخطی به من اجازه میدهد چیزی را نخوانده، بپسندم.
موضوعی را نفهمیده، تحلیل کنم.
راهی را نرفته، پیشنهاد بدهم.
دارویی را نخورده، تجویز نمایم.
نظری را ندانسته، نقد کنم و …
فرهنگِ سهخطی به من اجازه میدهد به هر وسیلهای برای رسیدن به هدفام متوسل شوم. چون حوصلهی راههای درست را “که طولانیتر هم هست” ندارم!
برای امتیاز دهی به این مطلب، لطفا وارد شوید: برای ورود کلیک کنید