نقش نهادهای خردستیز در شکل گیری ذهن ما ایرانیان
خردگرایی یا حکومت عقل بر انسان را باید به عنوان مهمترین عامل در راه دشوار دموکراسی در ایران به شمار آورد. گریز و فرار از تعلقات و وابستگیهای ناکجا آبادی در ذهنیت بخش گستردهای از جامعه ما به معنای رها شدن از بند اسارت خرافه و تحجر است.
اسارت اندیشه در بند خرافات، آدمی را از حقیقت جویی و روشن ذهنی به دور نگه میدارد.
اسارتی که رفتار کودک ایرانی را به گونهای شکل میدهد که او نتواند خود را به آسانی از بیراههی نفاق و دغل بیرون بکشد و به شاهراه درستی و روشن بینی برساند.
اسارتی که همین کودک پس از گذر از مرز نوجوانی و جوانی، در هیبت یک زن و یا یک مرد ایرانی، همچنان با توهم به محیط خود و به فضای بزرگتر جهان نگاه میکند تا بر پایهی آموزش و پرورش کوردلانه و کج اندیشانه به قضاوت خود و جامعه خود بنشیند و نابخردانه دیگران را مورد ارزیابی قرار دهد.
فرزندان چنین افرادی نیز با قربانی شدن در این چرخهی منحرف ذهنی، افرادی تک بعدی تربیت میشوند.
حاصل این چرخش عقیم، بیگانگی با واقعیات اجتماعی و حقایق زندگی است.
رژیم واپسگرای اسلامی در ایران با بهره گیری از ثروت مردم ایران، با تاسیس صدها نهاد خردگریز و خردستیز و صرف هزینههای گزاف در دامن زدن به این چرخهی نامولد نقش اساسی داشته و بهتر است بگوییم در این جنایت سازمان یافته برای تباهی افکار عمومی نقش اول را داشته است.
امید است با کوشش مردم ایران یک روز به رهایی برسیم تا آثار کجراهه های فکری را از چهرهی کشور خود بزداییم
برای امتیاز دهی به این مطلب، لطفا وارد شوید: برای ورود کلیک کنید