نظر زن قدرتمند و باهوشی به نام اشرف پهلوی درباره دلایل وقوع انقلاب سیاه ۵۷
بدون شک در میان خانواده پهلوی هیچکس به اندازه اشرف پهلوی توسط نرینه گوریل های ۵۷ تی مورد ترور شخصیتی قرار نگرفته است. سبک زندگی خصوصی اشرف پهلوی در جامعه سنتی و پدرسالار و امام زمانی ایران در دوره پهلوی ها بدون شک برای اوباش خمینی طلب و خلخالی پدر قابل قبول نبوده است و از نظر این چپ های ۱۲+۱ امامی هرکس همانند مادران و خواهران چادر چاقچوری اینها نبوده، لابد بی بی فاحشه دو عالم بوده است!
هنوز هم با گذشت این همه سال کم و بیش می بینیم که اسمال گاوکشهای ۵۷ تی و فاطی کماندوهای چروکی چیف دست از سر اشرف پهلوی بر نمیدارند و روابط آزاد جنسی او را وسیله ای قرار میدهند برای فریاد رسالت وجودی خویش_ که آن رسالت هم چیزی نیستجز پهلوی ستیزی_ آن هم از نوع بیمارگونه اش!
اما براستی اشرف پهلوی که بود؟ آیا او همان زن لکاته ای بود که ترمیناتورهای ۵۷ تی و مروجان سکس گروپ علوی و جاکشی ایدئولوژیک به تصویر میکشند که دستی در هرزگی های جنسی دارد و دست دیگرش مشغول قاچاق هرویین در ایران بوده!؟ و یا او زنی قدرتمند بود که استالین را وادار به تحسین میکند و حتی عده ای عنوان میکنند که اگر قوانین عقب مانده سلطنتی اجازه میدادند که او به جای محمد رضا شاه نرمخو به سلطنت برسد، شاید راه رضا شاه بزرگ ادامه پیدا میکرد و ایران امروز شکل دیگری می داشت.
در زمانه ای که شعار زن زندگی آزادی در ایران طنین انداخته است، بد نیست که نگاهمان را همانطور که برای درک فروغ فرخزاد تغییر دادیم، در مورد اشرف پهلوی هم تغییر دهیم و نگذاریم کارنامه سیاسی و طرز فکر او در میان حاشیه ها و راست و دروغ های زندگی شخصی و جنسی اش گم شود.
جمهوری اسلامی در طول حیات خویش صدها کتاب و مقاله سفارش شده و تحریف شده بر ضد خاندان پهلوی چاپ کرده است، در میان این کتابها گویا کتابی هم وجود دارد به نام من و برادرم که گویا به قلم شخصی به نام محمود طلوعی به رشته تحریر درآمده است؛ اینکه این کتاب چقدر اعتبار دارد و یا خیر، موضوع بحث ما نیست اما در این کتاب از قول اشرف پهلوی در رابطه با دلایل وقوع انقلاب ۵۷ و نقش نفت و جاه طلبی های شاه نکاتی مطرح شده است که خواندنش خالی از لطف نیست.
شاید شما هم همانند من پس از خواندن این مطالب برایتان جالب باشد که شخصیت واقعی یکی از زنان قدرتمند و آزاده ایرانی در دوران پهلوی ها را از تعماق لجنزاری که اوباش ۵۷ تی او را دفن کرده اند، بیرون بکشید و با زنی آشنا شوید که بسیار تیزبین بوده است!
در بخشی از کتاب من و برادرم که توسط نشر علم چاپ شده ، آمده است :
«بیتردید اظهار نظر او [محمدرضاشاه] دربارهی این موضوع که ایران نفت خود را ارزان میفروشد و کالاهای غربی را گران میخرد، بسیاری را در غرب ناراحت ساخته بود. او برای برقراری تعادل در این زمینه، در سال ۱۳۵۲ قیمت هر بشکه نفت را از حدود سه دلار به نزدیک ۱۲ دلار بالا برد. بر اثر افزایش قیمت نفت، بودجهی کشور به دو برابر افزایش یافت و این امر طبیعتا بر اوضاع داخلی کشور تاثیر بسزایی گذاشت. چه کمتر کشوری میتواند در مقابل چنین پدیدهای گرفتار عدم تعادل نگردد، بخصوص جوامعی که دارای یک زیربنای توسعهیافته نیستند و از نیروی انسانی لازم برای ادارهی امور و استفاده از افزایش ناگهانی چنین ثروتی بیبهرهاند. ما البته گامهای بسیار بلندی در راه مبارزه با بیسوادی برداشته بودیم ولی هنوز چند نسل با داشتن کادرهای متخصص فنی به مقیاس کافی فاصله داشتیم.
ثروت نورسیده از فروش نفت برای ما نوعی امنیت کاذب به ارمغان آورد. فکر میکردیم که با پول نفت همهی مشکلاتمان قابل حل است و از جمله هر چه را که لازم داریم میتوانیم بخریم. دولت خود با ادعای اینکه ایران ظرف ده تا پانزده سال آینده از جرگهی کشورهای توسعه نیافته خارج خواهد شد و به پای ملل مترقی پیشرفتهای مانند ژاپن و آلمان غربی خواهد رسید، بر آتش این امیدها و انتظارات کاذب دامن میزد.
احساس خود من آنست که این انتظارات بالمآل برآورده میشد، لکن در کوتاه مدت، ما به همان دردهایی دچار شدیم که همسایگان نوثروت عربمان در حال تجربهی آن بودند. مسالهی دستگاههای دولتی ـ بیآنکه برنامهی حساب شدهی درازمدتی داشته باشند و یا آنکه بین فعالیتهایشان هماهنگی کافی وجود داشته باشد ـ این بود که چگونه پول بادآورده را خرج کنند تا باز محلی برای هزینهی بیشتر پیدا کنند. بنادر ما ظرفیت پاسخگویی به کشتیهای زیادی را که پی در پی با کالاهای خود از راه میرسیدند، نداشتند. این کشتیها هفتهها و گاه ماهها میبایستی برای تخلیه در بنادر در نوبت بمانند. تأخیر تخلیهی کشتیها برای ایران هزینهی گزافی دربر داشت، چنانکه در سال ۱۳۵۵ دولت مجبور شد نزدیک ۴۰۰ میلیون دلار سورشارژ بپردازد. در عین داشتن این ثروت بیسابقه، ما نه فقط با تنگناهای گوناگون، بلکه گاهی با کمبودهای بسیار اساسی نیز روبرو بودیم. کمبود ظرفیت بنادر منجر به کمبودهایی در زمینهی کالاهای غذایی و مصرفی شد، ظرفیت نیروهای برق ما با آنکه بسیار زیاد شده بود، نمیتوانست جوابگوی نیازهای تازهی مملکت باشد و در نتیجه بسیاری از کارخانجات با کمبود نیرو و خاموشیهای متناوب روبرو شدند.
همانند بسیاری از همسایگانمان که مدتها مزهی فقر را چشیده بودند، ما نیز مصمم بودیم که در اسرع وقت «بهترین» چیزها را به دست بیاوریم، و این بیصبری گویی ما را به نوعی بیماری روانی دچار و از واقعیت جدا ساخته بود….
این اوضاع و احوالی که به ثروت، و بیش از آن به مصرف تجملی میپرداخت، شکاف بین غنی و فقیر و خطرات ناشی از آن را برای ثبات رژیم ملموستر ساخت. از یکسو آسمانخراشهای چند میلیون دلاری، ویلاها و کاخهای باشکوه میلیونرهای نورسیده، بولوارهای عظیم و اتومبیلهای لوکس در تهران چشمها را خیره میکرد، از سوی دیگر هنوز شمار عظیمی از مردم فقیر بودند که در قراء کوهستانی دور دست، و یا در گودهای اطراف شهرها، با همهی افراد خانوادهشان در یک یا دو اطاق، بدون آب و برق زندگی میکردند….
از نظر روانی، ندارهای ما با ندارهای چهل پنجاه سال قبل تفاوت فاحشی پیدا کرده بودند. چهل پنجاه سال پیش بیشتر آنان قضا و قدری و راضی به رضای حق بودند. آنان معتقد بودند که قسمتشان همین بوده است که فقیر به دنیا بیایند و فقیر از دنیا بروند. در حالی که فقرای این دوره، دیگر آن آرامش گذشته را ندارند و این امر نیز کاملا قابل درک است. آنها با بیصبری خواستار دستیابی به بخش بزرگتری از امکانات عمومی هستند و بنابراین آسانتر تحت تاثیر کسانی قرار میگیرند که به آنها، به دروغ، قول «بیشتر» میدهند، و سریعتر رادیکالیزه میگردند.
به عبارت دیگر، ما خودمان با بلندپروازیها و برنامههای جاهطلبانهمان قولهایی به ملت دادیم که قادر به انجام آنها نبودیم. البته دلیل این عدم موفقیت، این نبود که نمیخواستیم آن کارها را انجام بدهیم و یا اینکه موضوع از نظر ما حائز اهمیت نبود، خیر، بلکه حقیقت آنست که ما چنانکه باید و شاید درنیافته بودیم که با ثروت ناگهانی، نمیتوان یک شبه مسائل پیچیدهی ملی را حل کرد»
آیا شما هم پس از خواندن این حرف های منتسب به اشرف پهلوی، به جای پرداختن به رابطه او با بهروز وثوقی و دیگران، به دنبال کشف دوباره چهره سیاسی اش خواهید رفت؟ زنی که اگر قوانین مردسالار ایران اجازه داده بود وارث رضا شاه کبیر شود، شاید اگر در قدرت میبود، هیچوقت اسمال گاوکشهای ۵۷ تی و فاطی کماندوهای علوی قادر نمیشدند سیاه ترین انقلاب تاریخ را در ایران رقم بزنند!
برای امتیاز دهی به این مطلب، لطفا وارد شوید: برای ورود کلیک کنید