مقابله با مردم معترض نهايتا ختم به نابودي تان خواهد شد؛ اعتراض مردم به ساختار مطلقه مادام العمر و غير پاسخگو است!

این روزها صدای خودی های نظام هم بلند شده است و استمرار طلبان امید دارند با مرگ احتمالی خامنه ای و حذف ولایت وقیح، بساط سفره انقلاب جمع نشود. نکته جالب توجه در این میان، صحبت های افرادی چو عباس عبدی و باقی و زید آبادی است که خوب درک کرده اند خطر فروپاشی کنترل نشده نظام بیش از پیش به این سیستم فاسد نزدیک شده است؛ چرا که نظام به بن بست رسیده حتی برای طرفداران سنتی خویش نیز شمشیر را از رو بسته است. سقوط نظام درست از همان روزی که خامنه ای جنایتکار معنای کلمه «مستضعف» را ترجمان تازه ای بخشید، شدت بیشتری گرفته است.

تیراندازی به کسانی که خواهان مدیریت آب و قرصی نان هستند، سرانجام این رژیم را چنان گرفتار خواهد کرد که بعدها در تاریخ خواهند نوشت مردم خشمگین چه دریای خونی به راه انداختند. فعلا بکشید و مردم بی دفاع را معلول و کور کنید تا روز بزرگ نزدیک و نزدیکتر شود.

شما را به خواندن مقاله یکی از استمرار طلبان دعوت میکنم :

اینکه اعتراض به سوء مدیریت‌ها و سیاست‌گذاری‌های غلط یا هر موضوعی که موجب رنجش مردم باشد حق شرعی و قانونی آنان است و حاکمیت باید ضمن شنیدن صدای اعتراض مردم، در حفظ امنیت مراسم اعتراضی شان کوشا باشد یک بحث است و اینکه چرا اعتراضاتِ مردم در زمینه های مختلف، غالباً ختم به شعارهای ساختارشکن میگردد و حتی اخیراً دیده میشود که اگر کسی بخواهد در تقدیس یا تنزیه رهبری حرفی بزند و او را بیگناه و همراه مردم معرفی کند توسط اکثریت همان جمعیت آرام «هو» میشود بحث دیگری است که در حقیقت پاسخی نافیانه به اتهامات حاکمیت به معترضین است

زیرا «معترضین» نه آنگونه که رسانه های وابسته به حاکمیت در نهایت بی تقوایی القاء میکنند اراذل و اوباش هستند، نه مزدور بیگانه اند، نه وطن فروشند، و نه با مسئولین کشورشان دشمنی شخصی و پدرکشتگی دارند.

آنها از ناکارآمدی نظام و شنیده نشدن نقدِ دلسوزان
از قُدسی سازی ها و خودشیفتگی ها 
از انباشت مشکلات و آسیب های متنوع و فراوانِ بوجود آمده عصبانی اند.
آنها کاری به اسم حکومت و نوع لباس و حرفهای قشنگ مسئولین ندارند.
آنها به میزان تحقق وعده ها و دستپخت عملی مدیریت ۴۳ سالهٔ مسئولین نظام بعنوان میوهٔ کارایی جمهوری اسلامی می‌نگرند. 

آنها به وضعیت همسایگان ایران در ۴۳ سالِ قبل و پیشرفت های شگرف و همه‌جانبه آنان در این سالها نگاه می‌کنند و با مقایسهٔ عقب ماندگی های باورنکردنی و رنج و بیعدالتی های موجود در کشورِ پر پتانسیل مان آه از نهادشان بلند میشود و نهایتاً با هر انگیزه‌ای که آمده باشند وقتی خشونت و بی حیایی حاکمیت در به تشنج کشیدن عمدی اجتماعات آرام مردم و برخورد خشن و غیرانسانی با معترضین جان به لب شده را می‌بینند تمام تعارفات و مجاملات را کنار گذاشته و به مُسبب حقیقی این اوضاعِ غم انگیز، یعنی ساختار قدرت مطلقه ای فکر میکنند که بنام اسلام بصورت متمرکز، مادام العمر و غیرپاسخگو بر تمام شئونات کشور و زندگی شان سیطره یافته و بی توجه به تمام آداب حکمرانی خوب بر مَداری میراند که اگر متوقف نشود تمام هستی مان را نابود خواهد کرد.

مردم کانون سیاست‌گذاریهای غلط و پرهزینه و مشکلات سیاست خارجی گروگان گیرندهٔ انقلاب را بخوبی شناخته اند و نیک میدانند که رفت و آمد دولتها چیزی را عوض نمیکند و سایرین فقط مجریان بی اختیاری هستند که نظارت استصوابی وظیفه دارد تعبّد و سرسپرگی مطلق شان به کانون قدرت را احراز کند!

لذا این مردم نه لاقید و ضد خدا هستند 
و نه با شما دشمنی شخصی دارند 
اینها دشمنِ ظلم، ناکارآمدی، خودشیفتگی و سوء مدیریتی هستند که دهها سال حاکمیت ولایت مطلقه، تمام امید و آرزوهای شان را بر باد داده و در چنین تنگناهایی دست از دلشان در میرود و برای نشان دادن عمق عصبانیت و ناراحتی شان به شعارهایی چون؛ 
رضا شاه روحت شاد 
یا مرگ بر دیکتاتور 
مرگ بر اصل ولایت فقیه
نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران
سوریه را رها کن فکری به حال ما کن 
این همه لشکر آمده به جنگ رهبر آمده 
یا دشمن ما همینجاست دروغ میگند آمریکاست
و امثالهم روی می آورند.

✍️اکبر دانش سرارودی

به اشتراک بگذارید: