محکی برای تشخیص شیادان: ابهام!

انگیزه این نوشته رویدادهای جاری در افغانستان و انتشار یک مصاحبه با زلمی خلیلزاد ـ نماینده ویژه آمریکا برای «تفاهم» در افغانستان ـ است. در این مصاحبه پرسشگر (آلمانی) یکی پس از دیگری سوالات دقیق مطرح میکند، و خلیلزاد یکی پس از دیگری جواب مبهم میدهد. من وقت شما را با ترجمه کامل لاطائلات او (که به تمام معنی تهوع آور است) تلف نمیکنم، خلاصه اش او یک ورد را تکرار میکند «جنگ بد است، پس صلح بشود!» ترجمه محتواییش هم این است که من این وسط هیچ کاره ام، کشورهای غربی نفس ادامه جنگ را ندارند و تصمیم به فرار گرفته اند، نقش من این است که این فرار را اگر بشود کمی آبرومندتر بفروشم، تازه همین را هم مطمئن نیستم که بشود.

هر زمانی که شما یک دستورالعمل، استدلال، … دیدید که حتی یکی از صد قدمش ابهام دارد از ارائه کننده بخواهید ابهام را برطرف کند، اگر طفره رفت شک نکنید که یک شیاد است. تقریبا تمام سیاسیون شیاد هستند! این سمتش دست شما نیست، آنچه بالقوه دست شماست این است که ابله نباشید و باورنکنید یا بهتر بگویم به خودتان نباورانید (البته حتی اینکه این سمتش دست خود شماست جای سوال دارد…)

اگر میپرسید نمونه درستش چیست بگذارید یک مثال از جان بولتون بیاورم، که در همین سایت مکرر نحوه استدلال او را تحسین کرده ام. من نه تنها عاشق سبیل بولتون نیستم، بلکه از نظر سیاسی مطلقا درکمپی که بولتون نمایندگی میکند قرار نمیگیرم. اتفاقا من عمدا میخواهم این را توی چشم خواننده بکنم که ملاک سنجش نباید «سلیقه» خود شما باشد، وگرنه که اصلا نیازی به سنجش نیست، نتیجه از پیش تعیین شده است!

مدت مدیدی است که نه تنها ایرانیان، بلکه جهانیان علاف یک مسئله دیگر هستند و آن برنامه هسته ای ایران است. چندین سال پیش بولتون در این باره یک مقاله نوشته بود و (کاملا خلاف عرف سیاسی) یک تیتر «خر فهم کن» هم برایش انتخاب کرده بود: «اگر میخواهید (پروژه) بمب ایران را متوقف کنید، ایران را بمباران کنید!»

چرا من این نتیجه گیری وحشتناک را تحسین میکنم، و موعظه قشنگ خلیلزاد را مشمئز کننده می یابم؟ چون حرفهای خلیلزاد سر و ته ندارند، یک هدف قشنگی روی هوا ترسیم میشود، ولی تمام عوامل روی زمین جهت معکوس را نشان میدهند. برعکس استدلال بولتون انسجام منطقی دارد: من به عنوان یک آدم فنی خودم را به جای مجریان پروژه بمب در ایران میگذارم و میبینم که تا وقتی امکانات یک کشور بزرگ و غنی در اختیار من باشد هر چقدر هم که مسیر توسط موشدوانی حریفان یا ندانم کاری خودیها کند یا مختل بشود در نهایت هدف دستیافتنی است، فقط من نباید در دام «عقلانیت» از جنسی که خلیلزاد موعظه میکند بیافتم!

همه شواهد نشان میدهند که نه طالبان و نه پاسدارها در دام چنین عقلانیتی نخواهند افتاد، سوالی که باقی میماند این است که این وسط «خر کیست»؟

به اشتراک بگذارید:
0 0 رای
ارزیابی این پست
1 نظر
قدیمی ترین
تازه ترین پر رای ترین
بازخوردهای درون متنی
همه نظرها