مجتهدی که در صندوقخانه اش اجنه نگهداری میکرد
من از طلاب مدرسه جده كوچك (نام یک مدرسه طلاب در اصفهان) بودم. در يكى از روزهاى دهه عاشورا به حجره شيخ محمد علی مدرس دزفولی رفته و پيشنهاد كردم به اتفاق ايشان به مجلس عزاى حضرت سيّد الشهدأ عليه السلام برويم. رسم شيخ اين بود كه شب و روز عاشورا با سر و پاى برهنه و كمى گل كه بر سر مىماليد به مجلس عزاى حسينى مىرفت. اما در پاسخ گفت: من فعلا در حجره خود مجلس روضه دارم، شما نيز مىتوانى شركت كنى. من به حجره ايشان رفتم و نشستم.
پس از مدتى سكوت، شيخ شروع به روضه خوانى كرد، در حالى كه درب حجره نيمه باز و درب صندوق خانه باز بود. ايشان با حال گريه به بيان مصايب اهل بيت مشغول بود و من هم مشغول گريه بودم كه متوجه شدم از داخل صندوق خانه صداى حزين گريه دست جمعى به گوش مىآيد و هنگامى كه شيخ ساكت مىشود صداى گريه نيز كم مىشود.
دقايقى بدين منوال گذشت و من بسيار محزون و متأثر و در عين حال مضطرب بودم تا اين كه روضه شيخ تمام شد و در پى آن صداها نيز قطع شد.
من از شيخ پرسيدم اين همهمه گريه چه بود؟
گفت: اينان برخى از شيعيان جنى هستند كه من آنها را نمى بينم ولى گاهى صداى نماز خواندن آنها را می شنوم. در اين مجلس نيز آنان حضور داشتند و گريه مىكردند!
منبع: شرح حال علمای اصفهان
برای امتیاز دهی به این مطلب، لطفا وارد شوید: برای ورود کلیک کنید