مجتهدی که بخاطر یک شوخی ساده، جوانی را کشت

کتابی هست به نام “بیان المفاخر” : در احوالات عالم معروف شیعه حاج سید محمدباقر حجه الاسلام شفتی بیدآبادی که اخیرا آنرا خواندم.

این آخوند پدر سوخته در دوره  قاجار می زیسته و یکی از ثروتمندترین مالکان زمان خویش به‌شمار می‌رفت. او در ابتدا بسیار فقیر و بی چیز بود اما ماجرایی سرنوشت او را تغییر داد.  ماجرای رشد و پیشرفت و مشهور شدنش بر میگردد به یک قتل در نانوایی که چنین اتفاق افتاد (ص 113 کتاب):

معروف آنست که در اوایل ورود مرحوم سید محمد باقر شفتی که بسیاری از مردم این شهر حتی خواص و اهل علم ایشان را نمی شناختند و ایشان هنوز مشهور نشده بود، روزی جهت خریدن نان به دکان خبازی میروند ، یکی از کارگران دکان مزبور با رفیق خود صحبت میداشته و در ضمن گفتگو اقرار به انجام معصیتی می کنند که طبق موازین شرعی حکم آن قتل بوده است .

مرحوم سید حجه الاسلام که در این موقع بنظر طلبه ای ساده میرسیده است و ی را موعظه می کند و می فرماید : از تو که یک فرد مسلمان می باشی چنین عمل قبیحی هرگز صادر نشده است و شاید خواب دیده ای و اکنون خواب خود را نقل می کنی و آنهم جایز نیستد ، کار گر نامبرده با کمال بی اعتنائی می گوید : خبر آقا سید من در بیداری چنین و چنان کردم و دو باره اقرار می نماید.  دیگر بار مرحوم حجه الاسلام می فرماید : تو که مسلمان و دیندار هستی مسلماً چنین معصیتی مرتکب نشده ای و حالا با رفیقت شوخی می کنی و جایز نیست اولا چنین شوخی ها ثانیاً در حضور مشتریان، و از این نوع فرمایشات.

وی با کمال گستاخی و بی شرمی ضمن کلمه های اهانت آمیزیه مرحوم سید و شاید … برای دفعه سوم در حضور جمعی از مشتریان اقرار به معصیت می کند. مرحوم سید حجه الاسلام بدون اظهار هیچ نوع عکس العملی از دکان خارج گردیده وفوراً به حجره مدرسه تشریف برده و شمشیر خودرا برداشته وزیر عبا پنهان داشته به دکان نانوایی بر می گردد و ناگهان بر فرق کارگر معصیت کار می کوبد که او بر زمین افتاده و همان دم می میرد.

ماجرا شروع میشود و کار به حاکم و مجتهد و امام جمعه میرسد و عنوان سید از همین وقت شروع می گردد .

گرفتاری مرحوم سید :

مسلم است که در این وقت مأمورین دولت و صاحبان دم مرحوم سیدر ا مأخوذ داشته به نزد حاکم میبرند .

از ایشان علت قتل را می پرسند در جواب میفرماید : من مجتهدهستم و درحضورم سه بار اقرار کرد. پس قتل در باره او واجب گردید و خود آنرا اجرا نمودم !

مسئله صورت دیگری بخود گرفت اولا باید اجتهاد ایشان ثابت میشد تا بعداً به حکم قتل رسیدگی شود .

در این موقع مجتهد معروف اصفهان مرحوم علامه فقیه آقا سید محمد کربلائی بود. مامورین دولتی متهم را به خانه مجتهد شهر می برند و از او می پرسند آیا این طلبه مجتهد است؟

آن جناب (یعنی مجتهد شهر) در جواب فرمود :

“مقام آقا سید محمد باقر بالاتر از اینهاست، از اجتهاد او از من سؤال نکنید بلکه از ایشان بپرسید که سید محمد مجتهد است یانه .”

همین جواب که مرحوم آقا سید محمد فرموده بود موجب رفع گرفتاری از سید محمد باقر شفتی شده و سبب شهرت و عنوان وی گردید .

 

 

به اشتراک بگذارید:
0 0 رای
ارزیابی این پست
5 نظر
قدیمی ترین
تازه ترین پر رای ترین
بازخوردهای درون متنی
همه نظرها