مجتهدی که بجای حسابرسی مالی، معترض را کشت!
در یکی از روستاهای اطراف اقلید، حضرت آیت الله ابطحی برای نوسازی مکان مقدس امامزاده از اهالی روستا پول جمع کرده بود تا دستی به سر و وضع امامزاده بکشند. یکی از افرادی که در آن امامزاده سمتی داشت بین مردم شایعه کرده بود که آیت الله ابطحی پول هایی که مردم برای نذورات امامزاده میدهند را صرف مصارف شخصی می کند.
روزی حضرت آیت الله به نزد من آمد و گفت: فلانی چه خبر؟
عرض کردم: خبر خیر، خبر سلامتی شما.
مجددا پرسید: دیگه چه خبر؟
باز هم عرض کردم: حاج آقا خبر خیر. هیچ خبر خاصی نیست.
برای بار سوم پرسید: دیگه چه خبر؟
در این موقع نیرویی مرا بی اختیار کرد و زبانم بی اراده حرکت کرد و گفتم: حاج آقا! فلانی در بین مردم شایعه کرده که شما پولهای امامزاده را خورده اید!
ایشان لحظه ای سکوت کردند و سپس با لبخندی انگشتان دست مبارکشان را به من نشان دادند و پرسیدند:
– این چند تاست؟!
گفتم: پنج تا
دوباره ایشان دو تا انگشت خود را به من نشان دادند و پرسیدند:
– این چند تاست؟!
گفتم: دو تا
فرمودند: پنج به اضافه دو چند میشه؟
گفتم: هفت.
فرمود: اون شخصی که این حرف را زده، هفت روز بیشتر زنده نمی ماند!!
پس از یک هفته حضرت آیت الله ابطحی را در حیاط امامزاده دیدم. ایشان فرمود: اون شخص فوت کرد و الان نماز میتش را خواندم و دارم از قبرستان می آیم!
منبع: کتاب در شعاع جانان- ص 535
نتیجه اخلاقی: هرگز از آخوندها حساب و کتاب مالی نخواهید چون ترور خواهید شد!
برای امتیاز دهی به این مطلب، لطفا وارد شوید: برای ورود کلیک کنید