ماجرای میدان توپخانه
ماجرای میدان توپخانه:
“… دور میدان را قزاق ها احاطه کرده بودند. چندین عراده توپ درنقاط مختلف میدان حاضر به تیراندازی بودند. دستجات مشهدی ها، قاطرچی ها، اوباش سواره و پیاده که تحت ریاست شیخ محمود از ورامین آورده بودند.
خلاصه انواع دستجات رجاله که با قمه و چماق و رولور حاضر بودند. همه این بساط تحت ریاست شیخ فضل الله نوری و معاونت سید علی یزدی (پدر سید ضیا) و برادرش سید محمد طالب الحق و عده ای از طلاب و سادات شیرازی انجام می شد.
اوباش در میدان بساط عرق خوری برقرار کردند و به مشروطه خواهان فحش و دشنام میدادند و آنها را بابی میخواندند…”
(انقلاب مشروطه ایران- مهدی ملک زاده- ج سوم ص 141)
خلاصه آنکه مشروطه خواهان را در میدان قطعه قطعه کردند و نعش پاره پاره آنها را به درخت آویزان کردند. یکی از یاران شیخ فضل الله در میدان توپخانه به بالای منبر رفت و فریاد زد:
” ای مسلمانان زنا بکنید، دزدی بکنید، آدم بکشید ولی نزدیک این مجلس نروید. ان الله یغفرالذنوب جمیعا”
اوباش شیخ فضل الله نوری در توپخانه آزار طرفداران مشروطه را تا حد قتل به فجیعترین وضع هم پیش بردند.
یکی ازاین نمونهها: میرزا عنایت». نام، جوان زنجانی«… هفتصد تومان اسکناس با خود میداشت که با دست اوباشان تکه تکه گردید. او پول را از جیبش درآورده به بغلش گذاشت و آنان اینرا دیدند نیز ساعت او و زنجیرش از زر میبود و اینها اوباشان رابه کشتن او واداشت… نخست با رولور به او تاخته چند تیری زدند و سپس با قداره زخمهای بسیار رساندند و چون او بیجان افتاد پسر نقیب پیش آمده و دیگران را به کنار رانده چنین گفت: ای حضرات مسلمانان شاهد باشید و در نزد جدم روز قیامت شهادت دهید که من در راه دین، اول کسی هستم که چشم مشروطه طلبان را بیرون آوردم این را گفت و با کارد چشم آن جوان را کند.
برای امتیاز دهی به این مطلب، لطفا وارد شوید: برای ورود کلیک کنید