عبور رضا پهلوی از «سنگ اندازان» ۵۷ تی؛ جناب پهلوی، بلوغ سیاسی شما مبارک باشد!
سال ۹۶ بود که من به عنوان یک شهروند ساده عقیده سیاسی ام را در یک جمله ساده خلاصه کردم:
نه به سلطنت، آری به رضا پهلوی تا «براندازی»!
یادم می آید وقتی من به عنوان یک شهروند عادی و جمهوری خواه از رضا پهلوی به عنوان «خیر الموجودین» اپوزیسیون حمایت میکردم، این حمایت برای بسیاری عجیب به نظر می آمد! شوربختانه در این ۴۲ سال کلمه «جمهوری» و اعتقاد به آن شده بود سنگری برای «پهلوی ستیزی» و کمک به استمرار «جمهوری اسلامی» اما با صحبت های اخیر رضا پهلوی درباره تمایل بیشتر او به جمهورخواهی این بهانه شکل و کلاه نظام آینده هم از «سنگ اندازان» گرفته شد و همانطور که می بینیم چه گدایان تلویزیون های لس آنجلسی که داعیه سلطنت طلبی دارند و چه فواحش سیاسی توده ای و اکثریتی وچروکی چریک های مومیایی شده_ همه و همه دچار شوک شدند_ و این شوک بزرگ را نسل جوان ایران باید به فال نیک بگیرد و پای خودش را از باتلاق انقلاب ۵۷ بیرون بکشد.
در مورد راز «استمرار» این حکومت تا کنون صدها مقاله وکتاب نوشته شده است و نظریه های مختلفی مطرح گشته است و همه ما کم و بیش با این نظرات آشنا هستیم و پرداختن به آنها تکرار مکررات است اما موضوعی که اینجا میخواهم بدان اشاره کنم قدم مهم و اولی است که باید خیلی زودتر از اینها برداشته میشد و آن قدم چیزی نیست جز عبور همه افراد و گروه ها از انقلاب ۵۷ و بایگانی کردن تمام آن گروه هایی که در این انقلاب شوم و جاهلانه نقش داشتند.
چندی پیش در پی رسوا شدن یکی از قهرمانهای ساختگی سپاه و وزارت اطلاعات ( مهدی خزعلی) که از قضا یک آخوند زاده حقیر است، آقای مجتبی واحدی، تحلیلگر توانا و مشاور سابق مهدی کروبی جمله ای گفتند که باید آن را با آب و طلا نوشت:
هر کس که روزگاری نان جمهوری اسلامی را خورده است، قابل «اعتماد» نیست، از جمله خودم!
(نقل به مضمون)
این جمله آقای واحدی که روزگاری مشاور کروبی بود وخودش در ساختار قدرت جمهوری اسلامی نقش کوچکی داشته است، یک دنیا حرف دارد و میتوان این جمله را در کنار حرفهای رضا پهلوی درمورد «سلطنت موروثی» گذاشت و از دل این حرفها مانیفستی نو برای مبارزه عملی با نظام نوشت.
انقلاب جاهلانه و اسلامی ۵۷ و جمهوری اسلامی معیوب آن گر چه در ظاهر حاصل تلاش و اتحاد خمینی و اوباش چماق کش و تروریست ۵۷ تی و مثلث بیق و قدرت های منطقه ای و جهانی است اما نباید فراموش کنیم با همه تلاش هایی که زنده یاد شاهنشاه آریامهر در جهت اعتلای نام ایران کرد، یک نخ این انقلاب شوم و جاهلانه هم به ایشان وصل میشود.
روزی که به دستور پدر معنوی خمینی(نواب صفوی) تروریست های فداییان اسلام زنده یاد «احمد کسروی» را در خیابان سلاخی کردند و سرانجام با فشار روحانیون و عقب ماندگان شکم گنده و زن باره بازاری، شاه تسلیم اوباش متحجر شد، گور خودش و «ایران» را کند و نتیجه آن مماشات آن شد که نباید میشد؛ انقلاب اسلامی به رهبری یک آیت الله شیعه!
انقلاب ۵۷ محصول مشترک شاه و حکومت وقت و نسل شرمسار و کله پوک و بی شرم و بی شرف ۵۷ تی است؛ در این مورد هیچ شکی نیست و فقط و فقط میشود تنها در مورد میزان تاثیرگذاری نامبردگان به بحث نشست.
شاه با دور شدن از آرمان های رضا شاه کبیر و عدم سرکوب «سخت» روحانیون_ حالا به هر بهانه ای، چه موجه( مقابله با کمونیزم) چه غیر موجه( مدارا با اعتقادات عوام) _ راه را برای خمینی و اسلامیون باز کرد. در هیچ جای دنیا با تروریست ها مماشات نمیکنند و برایشان دل نمیسوزانند. جانواران درنده خویی که مردم را در سینما رکس آبادان زنده زنده سوزاندند و مرتکب هر دروغ وجنایتی شدند تا به هدفشان که ساقط کردن شاه و برقرارکردن اسلام یا «کمونیزم» بود، برسند؛ لیاقت هیچ مدارایی را نداشتند و ایکاش شاه در برابر «ارتجاع سرخ» و «ارتجاع سیاه» آنگونه تسلیم نمیشد.
سلطنت طلب های دوآتشه همیشه انقلاب ۵۷ را طوری تفسیر میکنند که گویی همه تقصیرات فقط و فقط مربوط به خمینی و قدرت های جهانی و نسل کله پوک و پفیوز ۵۷ تی بوده است اما این افراد باید توجه داشته باشند که شاه هم در این انقلاب نقش داشته است. ارتش شاهنشاهی که در پشت پرده با خمینی به توافق میرسد، دستپخت و دست پرورده همان شاه ایران دوست بوده است و این حقیقت را نمیتوان هیچوقت انکار کرد. به قولی در کنار خمینی، یکی از رهبران انقلاب ۵۷، شخص شاه بوده است.
شاید برایتان سوال باشد که صحبت های رضا پهلوی چه ربطی به این حرفها دارد؟
یکی از مهمترین دلایل استمرار این نظام تشکیل دو قطبی کاذب جمهوری خواهی vs پادشاهی بوده است. در طول این سالها انرژی مخالفان بیشتر در جهت خنثی کردن یکدیگر تلف میشد و برنده این نبرد کودکانه هم کسی نبود جز جمهوری اسلامی، اما اکنون با کنار کشیدن نفر اول جبهه پادشاهی خواهان از این بازی، نمایش این سیرک به زودی متوقف خواهد شد.
اکثر طرفداران امروز نظام پادشاهی در نظام جمهوری اسلامی به دنیا آمده اند و هرگز حکومت قبلی را ندیده اند. این نسل، نسلی است که خسته از سرکوب و تحقیر دوست داشت گذشته را با رضا پهلوی احیا کند. این نسل از آنجا که جنگ را دیده بود و از همان روزی همکه چشم بر جهان گشود با صدها ابرچالش روبرو بوده است، نسل پر توقعی نیست. این نسل برایش فرقی نمیکند که شکل نظام پادشاهی باشد و یا جمهوری؛ آنچه که برای این نسل مهم است داشتن زندگی نرمال است. زندگی بدون تحریم و تحقیر و حجاب و گرانی، دموکراسی برای این نسل مطاعی لاکشری و لوکس است که برایش اولویت ندارد، چرا که این نسل غم نان دارد!
این نسل خیلی راحت میتواند با پایان رسمی «سلطنت» در ایران کنار بیاید و مشکل ایران امروز با همه انتقادات و ابتذالی که این نسل گرفتارش است، این نسل نیست، اتفاقا برعکس، کماکان مشکل ایران نسل پرمدعا و فسیل شده ۵۷ تی است که نه در ایران حضور دارند و نه طرفداری در ایران دارند. این فسیل ها فقط صدایشان بلند است چون رسانه دارند. تمام سایت ها در دست این اقلیت پر سر و صدا است و همانطور که میدانیم این خمینی طلبان دیروز هنوز هم امید دارند این کودک هزار پدر و ناقص الخلقه به نام «جمهوری اسلامی» را حفظ کنند که شاید در فردای مرگ خامنه ای بتوانند بر سر «سفره انقلاب» برگردند. فرخ نگهدارها و چروکی چیف های ۵۷ تی و عاشقان ولایت سکس گروپ باید بدانند هیچ وزنی، تاکید میکنم هیچ وزنی در داخل ندارند و این مهم را هم نسل جوان باید بداند و هم شخص رضا پهلوی که سالهاست در میان شاه الله و مصدق الله گیر افتاده است.
چرا باید از پویش نه به جمهوری اسلامی حمایت کرد؟
اگر شما هم از آن دسته از افرادی هستید که میدانید این نظام تنها با زور و جنگ پارتیزانی و حمله خارجی شاید از بین برود، شاید از خودتان بپرسید فایده این پویش نه به جمهوری اسلامی چیست؟ بر فرض اصلا ۸۰ میلیون ایرانی هم به نظام «نه» گفتند، آیا با «نه» گفتن نظام سقوط میکند؟
چندی دیگر سیرک انتصابات ۱۴۰۰ برای برگزیدن «تدارکاتچی» خامنه ای شروع میشود. رژیم پس از آخرین انتخابات مجلس خامنه ای و عدم شرکت اکثریت، وحشت زیادی دارد که انتخابات ریاست جمهوری هم همانند مجلس بی رونق برگزار شود و این شوی مسخره دموکراسی اسلامی در چارچوب نظام، به بن بست برسد.
چهار دهه است که نظام تعداد شرکت کنندگان در نظام را «آری» به خود میداند و بارها خامنه ای هم این موضوع را برجسته کرده است. جواد ظریف ها بارها به پشتوانه همین حضور اجباری مردم نظام اهریمنی جمهوری اسلامی را نماینده اکثریت ایرانیان خطاب کرده اند؛ دروغی زشت و روشی کثیف در بازی «بد» و «بدتر»!
پویش نه به جمهوری اسلامی باید با تاکید بر تحریم انتخابات و نفی اصل و فرع این جمهوری جنایت پیشه، تبلیغات و مشروعیت مصنوعی نظام را به چالش بکشد. انتصابات ۱۴۰۰ هم برای نظام مهم است و هم برای مخالفان، و جهان بی هیچ تردیدی منتظر است ببیند که چه کسی راست میگوید!؟ نظام یا مردم خسته و عاصی که «نه» به جمهوری اسلامی را فریاد میزنند!
رضا پهلوی و سنگ اندازان
اگر طرفداران رژیم را «استمرارطلب» بخوانیم و در نقطه مقابلش مخالفان را «برانداز»، در این بین گروه دیگری هم هستند که باید اینها را «سنگ انداز» نامید. این فواحش سیاسی و مومیایی های تاریخ معاصر در زمان شاه جنایت و خیانتی نبود که مرتکب نشده باشند؛ از زنده زنده سوزاندن مردم در سینما رکس بگیرید تا شایعاتی چوکشته شدن تختی و صمد بهرنگی و فروغ فرخزاد به توسط ساواک، این مغزهای زنگ زده ولاشه های فرسوده، سالها چریک و چروکی چیف بازی راه انداختند و برای جنایتکاری چوخمینی «بشارت نامه» نوشتند و از کمونیزم و آرمان خواهی و تشیع سرخ علوی و شوروی گفتند و با امپریالیسم امریکا دشمنی کردند و در آخر در برابر توحش ناب محمدی خمینی تسلیم شدند و پوست گوسپند پوشیدند و «بی چوپان» از مرزها به سوی کشورهای غربی گریختند و در دامان «شیطان» پناهنده شدند.
این سنگ اندازان و مردگان سیاسی ۴۲ سال است پیدا و پنهان در کنار «استمرار طلبان» به بقا این نظام یاری رسانده اند. این روضه خوان های ۲۸ مرداد سالها با نقاب جمهوری خواهی با هر حرکتی مخالفت کردند و خروجی سالها عیاشی و عربده کشی های سیاسی این ها اگر نگوییم هیچ، یک هیچ «بزرگ»بوده است.
این فسیلان مغز زنگ زده از زمانی که حرفهای رضا پهلوی در نفی سلطنت موروثی بیرون آمده است، لحظه ای آرام و قرار ندارند و از سلطنت طلب ها بیشتر ناراحت هستند! این ناراحتی را باید نسل جوان واکاوی کند و با شناسایی این «توده های همیشه پفیوز» تن زخمی و خسته مام وطن را از لوث این غده های سرطانی و ۵۷ تی پاک کند. برای برانداختن جمهوری اسلامی ابتدا باید زباله های غیر قابل بازیافت ۵۷ تی را به زباله دان تاریخ سپرد. این قدم بزرگ که برداشته شود، نیمی از راه را رفته اید.
صحبت های رضا پهلوی در نفی مقام «موروثی» بیشتر از همه طرفداران پیدا و پنهان مجتبی خامنه ای را نگران کرده است! نگرانی و ناراحتی این اوباش از حرف های درست رضا پهلوی می تواند معیاری باشد برای پیدا کردن مزدوران!
سلطنت طلب یا پهلوی طلب!؟
از وقتی حرفهای رضا پهلوی در نفی سلطنت موروثی بیرون آمده است و نظام «جمهوری» به عنوان انتخاب اول «شاهزاده» مطرح شده است_ به قول ۵۷ تیون_ سلطنت طلب ها هم عزا گرفته اند!
اما براستی چرا؟ اکثر شما «پهلوی طلب» هستید و به نظرم باید حرفهای رضا پهلوی را با جان و دل به گوش بسپارید و با حمایتی حتی بیشتر از قبل، رضا پهلوی را در راهی که میرود یاری کنید. برای شما باید ایران و رهایی اش بالاتر از هر شخص و مرام و مکتبی باشد. با فاصله گرفتن شما از سلطنت و تبلیغ برای برقراری جمهوری سکولار و مردم نهاد، شما میتوانید باعث شوید خائنان و مزدوران مخفی نظام که در سنگر «جمهوری خواهی» پنهان شده بودند، بیش از پیش رسوا شوند و این حمایت شما می تواند گره کور اتحاد مشروطه خواهان و جمهوری خواهان «واقعی» را باز کند.
در سال ۹۶ در حلقه دوستان من این سوال را مطرح کردم که در صورت «ترور» رضا پهلوی شما مشروطه خواهان چه خواهید کرد؟
همانجا هم من به این موضوع اشاره کردم ایرانی که رضا پهلوی میشناسد خاطره است و وجود خارجی ندارد. دختران رضا پهلوی ایران را ندیده اند و پس از مرگ احتمالی او بی شک نمیتوانند همین نقش کم تاثیر رضا پهلوی را هم بازی کنند، پس اصرار شما برای برگرداندن چرخ تاریخ بیهوده است. من به عنوان یک شهروند ساده آن روز گفتم :
آرمان انقلاب مشروطه رهایی ایران از خرافات و بازیابی هویت ملی ما بوده است. آرمان انقلاب مشروطه رسیدن به آزادی و سپرده شدن قدرت به مردم بوده است، اگر روزی «شاهی» وجود نداشت ما نباید دست از فعالیت بکشیم. اگر درد شما ایرانی آباد و آزاد است، این ایران را میشود با شاه و بی شاه ساخت، اگر اراده ما پولادین باشد!
یکی از دوستان پرسیده بود چرا همیشه باید مشروطه خواهان در برابر جمهوریخواهان کوتاه بیایند، به ویژه امروز که آنها ظاهرا طرفداران بیشتری هم دارند!؟
پاسخ من به عنوان یک شهروند ساده جمهوریخواه پهلوی دوست و ایران پرست پایان این مقاله است؛ ما نمیتوانیم از مشتی تروریست که رهبرشان زن دوست خویش را تحت عنوان انقلاب عقیدتی صاحب میشوند، بخواهیم دست از عقاید باطل خویش بردارند.
ما نمیتوانیم از مشتی پیرمرد فرتوت و چروکیده ملی نما که از دست مصدق به عبای خمینی رسیدند و برای خمینی بشارت نامه نوشتند و به دکتر بختیار و ایران خیانت کردند بخواهیم به ایران بیاندیشند. ما نمیتوانیم از پس مانده های وطن فروش توده ای که خسرو روزبه ایشان آدم میکشت تا گردن پهلوی ها بیاندازد و بزرگ وکوچکش به روایت اسناد سازمان های اطلاعاتی کشورهای مختلف مزدور وجاسوس «شوروی» بوده اند بخواهیم به ایران بیاندیشند.
ما از مشتی تجزیه طلب مزدور که پول توجیبی خویش را از علیف ها و اردوغان ها میگیرند نمیتوانیم انتظار داشته باشیم به ایران بیاندیشند. ما از مشتی فدایی و آدم فروش چو فرخ نگهدار که جوانان هم حزبی خویش را قربانی میکردند نمیتوانیم بخواهیم انسان باشند و دست از بی شرفی بردارند!
ما از اوباش سپاهی و بسیجی حرام زاده که در روز روشن مردم را به رگبار میبندند و در کهریزک ها به مردم تجاوز میکنند نمیتوانیم بخواهیم «انسان» باشند، به ایران اندیشیدن، پیشکش!
ما از سرداران و برادران قاچاقچی سپاه که مملکت را ویران کرده اند نمیتوانیم بخواهیم ادامه ندهند، چون اینها ذاتشان پلید است!
ما از نگارها و آریانه ها و نایاکی ها و پا اندازان سیاسی نمیتوانیم بخواهیم از پول و منافع شخصی خویش بگذرند.
ما از مجتبی خامنه ای و سید حسن تن لش خمینی نمیتوانیم بخواهیم به ایران بیاندیشند!
اما، اما، ما میتوانیم از طرفداران رضا شاهی که ایران نوین را ساخت، ما میتوانیم از طرفداران شاهی که ایران را آباد کرد، ما میتوانیم از طرفداران شاهزاده ای که «جمهوری» را به سلطنت موروثی ترجیح داد، بخواهیم که به ایران بیاندیشند! آری ، شما مشروطه خواهان و طرفداران پادشاهی تنها کسانی هستید که میشود از شما خواست به ایران بیاندیشید!
یادتان باشد که در فردای این حکومت این مردم هستند که تعیین میکنند چه میخواهند. در فردای ایران آزاد اگر اکثریت شما پادشاهی خواست، مطمئن باشید هیچ نیرویی جلودارتان نیست، اگر هم که اکثریت مردم عقل کردند و جمهوری سکولار را انتخاب کردند، باز شما برنده اید! از رضا پهلوی جمهوریخواه تا «براندازی» و برقراری «دولت موقت» حمایت کنید و به ایران بیاندیشید!
برای امتیاز دهی به این مطلب، لطفا وارد شوید: برای ورود کلیک کنید