شیخ احمد احسایی و سید کاظم رشتی

 

از خیانت های روحانیت شیعه همین دروغ بافی های و تلقین مداوم وجود امام غایب برای پیروان شان است.
در کتب تاریخی بارها به سرگذشت زندگی مجتهدین و روحانیون شیعه بر می خوریم که از کرامات آنها ملاقات با امام مهدی بوده و این داستانهای دروغ و کلک آنقدر فراوان نقل شده که بسیاری از ساده دلان و مردم ناآگاه آنها را باور میکردند.
مثلا نقل شده فلان آخوند آنقدر اهل زهد و تقوا و عبادات بوده که وقتی به جایی رفته بود الاغش را گم کرده بود. بسیار ناراحت و افسرده شده بود اما ناگهان جوانی زیبا روی ظاهر شد و الاغ او را برایش آورد و غیب شد.
از جمله این حقه بازها، دو آخوند بودند که حتی آب هم که میخواستند بخورند از امام زمان موهوم مایه میگذاشتند بطوریکه کم کم خودشان هم باورشان میشد.

این دو نفر یکی شیخ احمد احسایی بود و دیگری سید کاظم رشتی که جانشین شیخ احمد بود.
سید کاظم معتقد بود که همانطور که پیامیر گفته انا مدینه العلم و علی بابها (یعنی من شهر دانش هستم و علی درب آن)، حتما باید برای امام زمان هم یک “باب” یعنی درب وجود داشته باشد تا رابط بین امام زمان و عوام قرار گیرد.
 
شیخ احمد احسایی یکی از معروف ترین مجتهدین عصر قاجار بود که پایه گذار فرقه شیخیه گردید و زمینه را برای ظهور سید علی محمد باب فراهم کرد.
شیخ احمد احسایی کسی بود که ادعا میکرد نظریات فقهی اش را از طریق خواب و راهنمایی امامان کسب کرده!
شيخ احمد احسايى در ۱۱۲۲ شمسی (1743 میلادی) در منطقه احساء بحرين متولد شد . مى نويسند در پنج سالگى از خواندن قرآن فارغ شد و تا سال ۱۱۷۶ كه بيست ساله بود براى تحصيل به كربلا و نجف رفت.
در سال ۱۷۹۰ در ایران، شیخ احمد احسایی مکتب جدیدی را در زیر مجموعه شیعه بنیان نهاد که به شیخیه معروف است
وى در سال ۱۱۸۷ شمسی در حالى كه ۶۵ سال از عمرش مى گذشت عازم زيارت مشهد شد . اقامت شيخ احمد در مشهد سبب اشتهار او شد . فتحعليشاه چون شهرت شيخ احمد ر ا شنيد، فورا او را به تهران دعوت كرد.
فتحعليشاه احترام زيادى نسبت به وى مرعى داشت و چنان مفتون شيخ احمد شد كه اطاعت شيخ را واجب و مخافتش را كفر دانست و مسائلى چند سئوال نمود و شيخ جواب نوشت به نامهای رساله خاقانیه و دیگری رساله سلطانیه.
برخی از موضوعات این رساله ها چنين بود :
۱ كيفيت نكاح اهل جنت؟
۲- اهل جنت بيش از چهار زن عقدى مى توانند تزويج نمايند يا نه؟
۳ احوال مختلف كه بر انسان وارد مى شود از قبيل حزن و سرور و اقبال بر طاعت ومعاصى و حال آنكه سبب ظاهرى ندارد؟
۴- سئوال از كيفيت موت و مفارقت روح و نزول در جنت مثالى كه آيا با بدن مثالى است يا جسم دنيوى؟
۵- تنعم جنت مثل تنعم دنياست يا طور ديگرست؟
 
به نوشته کتاب قصص العلما شاه به او سالی هفتصد تومان مقرری میداد. با این حال او را قرضی پیدا شد. (مقایسه کنید با حقوق سالیانه یک تومان یک آدم عادی)
پس شاهزاده محمد على ميرزا به شيخ گفت كه يك باب بهشت به من بفروش، من هزار تومان به تو مى دهم كه به قرض خود داده باشى . پس شيخ يك باب بهشت به او فروخت و به خط خود وثيقه نوشته و آن را بخاتم (مهر) خويش مختوم ساخته به شاهزاده داد و هزار تومان از او گرفته و قروض خود را پرداخت .
(منبع: قصص العلما صفحه ۳۶)
 
شیخ احمد احسایی ادعا میکرد که در فراگیری علوم شاگرد کسی نبوده و آنچه را که می‌داند تنها از راه خواب و یا در حالت یقظه، از ائمه اطهار علیهم‌السلام گرفته است و اجازه‌ی نقل روایت و اجتهاد خود را، نه با گذراندن مراحل آموزش رسمی، بلکه در خواب و از دست امام هادی علیه‌السلام، به نمایندگی از امام دوازدهم عجل‌الله‌تعالی‌فرجه دریافت کرده است.
(هانری کربن، مکتب شیخی از حکمت الهی شیعی، ترجمه‌ی فریدون بهمنیار، ص ۲۵)
 

نمونه دیگری از این خوابها:
شبی در خواب دیدم به مسجدی در آمدم. سه مرد و شخص دیگری یافتم. آن شخص از بزرگ آنها پرسید: «یا سیدی چقدر زندگی خواهم نمود؟» گفتمش: «مگر این کیست؟» گفت: «حسن بن علی است». نزدیک رفتم و سلام کردم و دست مبارکش را بوسیدم… فرمود: «پنج سال یا چهار سال». چون از من اظهار رضا به قضا دید، نزد سرم نشست و دهان مبارکش بر دهانم نهاد… عرض کردم: «یا سیدی، مرا چیزی بیاموز که چون قرائت کنم، شما را زیارت نمایم». فرمود: «این ابیات را مداومت نما، هرگاه بخواهی ببینی»:
کن عن امورک معرضاً … وکل الامور الی القضا … فلربما اتسع المضیق … و ربما ضاق الفضا…
شیخ میگوید:
در ابتدا هر چه بر این اشعار مداومت کردم، اثری ندیدم تا اینکه به خاطرم آمد که مراد، تخلّق به مضامین اشعار است، نه قرائت و تکرار. بعد از آن به عبادت خویش افزودم و فکرت و نظر می‌نمودم و قرائت قرآن و تدبر در معانی آن و استغفار در سَحر بسیار می‌کردم. پس من خواب‌های عجیبه و چیزهای غریبه در آسمان و زمین و جنّات و برزخ و عوالم غیب و شهادت از نقوش و الوان مشاهده می‌کردم که عقول در آن حیران است و ابواب دیدن خواب برایم مفتوح شد. حتی اینکه در غالب شب‌ها، هر یک از آن بزرگواران را که می‌خواستم زیارت و عرض حاجت می‌کردم و جواب می‌فرمودند.
(عبدالله احسائی، شرح حال شیخ احمد بن زین الدین احسائی، ترجمه‌ی محمد طاهر کرمانی، ص ۱۳)

 
سید کاظم تا زمانی که زنده بود ادعا میکرد که او باب امام زمان است و پیروان متعصبش هم بسیار به او باورمند و مومن بودند.
اما زمانی که در بستر بیماری بود به شاگردانش گفت بعد از من به چهار جهت سفر کنید تا “باب” روی زمین را پیدا کنید.
بعد از مرگش یک اخوندی در کرمان ادعا کرد که جانشینی سید کاظم من هستم. اسم او حاجی محمد کریمخان کرمانی بود. همین ادعا باعث دو دستگی در بین پیروان سید احمد شد: دسته شیخی ها و دسته کریمخانی ها.
زنده یاد کسروی در کتاب بهائیگری در مورد این دو دستگی چنین می نویسد:
” دشمنی میان دسته شیخی ها و کریمخانی ها چنان بود که بهمدیگر سلام نمیکردند و آمد و رفت با هم نمیکردند و دختر بهم نمی دادند یا نمی گرفتند.”
از سوی دیگر پس از مرگ سید کاظم رشتی بعضی از شاگردان او مشتاقانه در جستجوی جانشین یا نایب امام زمان بودند و از این شهر به آن شهر میرفتند تا او را پیدا کنند!
 
پس از مرگ شيخ احمد احسايى، سيد كاظم رشتى جاى اونشست و عقايد استادش را تدريس نمود كه سبب اختلافات فرقه اى در ايران و عراق شد . شاگردان شيخ احمد احسائى بس از مرگ او بدور سيد كاظم رشتى، جانشين شيخ گرد آمدند . شيخ احمد و سيد كاظم رشتى پيروان خود را به ظهور صاحب الزمان بشارت ميدادند و بهمين خاطر پس از مرگ سيد كاظم، عده زيادى از آنان به سيد باب پيوستند.
به اشتراک بگذارید:
0 0 رای
ارزیابی این پست
5 نظر
قدیمی ترین
تازه ترین پر رای ترین
بازخوردهای درون متنی
همه نظرها