هویدا همان ایران بود!
مستند ۵ قسمتی #هویدا را دیدم. حقیقتا به اندازه یک دوره تاریخ دروس دانشگاهی مطلب داشت. هم درس تاریخ بود، هم شناخت ناهنجاری های اجتماعی و فرهنگی، هم درک شرایط زمانی آن دوره و فهمیدن اشتباهات و تصمیمات غلط شاه.
بنظر من هرکس میخواهد وارد صحنه سیاسی ایران شود حتما باید این مستند را بارها و بارها نگاه کند. درست است که خیلی چیزها نسبت به آن دوره تغییر کرده اما ریشه های فرهنگی و عدم شناخت دوست و دشمن همچنان باقی است اما با غلظتی کمتر.
حیرت آورترین قسمت مستند، همان صحنه دادگاه بود. فیلم دادگاه را هیچگاه در تلویزیون ایران پخش نکردند و مردم ندیدند که چه افتضاحی بود. انصافا همان جلسه دادگاه، نماد این حکومت بود. یک اتاق با صندلی های درب و داغون که بیشتر شباهت به قهوه خانه های خیابان مولوی داشت نه به یک دادگاه.
تماشاچی ها میرفتند و می آمدند و هنگام دفاعیات هویدا پوزخند می زدند و با هم پچ پچ حرف می زدند. از همه مسخره تر اینکه لیست اتهامات را روی یک کاغذ ننوشته بودند تا به دست متهم بدهند.
فقط میخواستند یک دادگاه نمایشی برگزار کنند و سریع او را به قتل برسانند. احمق ها آنقدر پرنسیب نداشتند که او را طی مراسم خاص اعدام، به قتل برسانند. قیافه هادی غفاری در هنگام دفاعیات هویدا بخوبی مشخص بود که لحظه شماری میکرد زودتر کلت اش را دربیاورد و همانجا به شقیقه هویدا شلیک کند. اصلا حوصله شنیدن دفاعیات را نداشتند، زودتر میخواستند خون او را بریزند.
بعد می رسیم به اقبال عمومی اکثر مردم عادی که میگفتند چرا زودتر او را نکشتید!
از همه تهوع آورتر حرفهای روشنفکرنماهایی مثل اصغر حاج سید جوادی بود که میگفت اینها را اصلا نباید محاکمه کرد، بلکه باید بلافاصله آنها را کشت.
برای امتیاز دهی به این مطلب، لطفا وارد شوید: برای ورود کلیک کنید