سرگذشت شعار میکشم میکشم آنکه برادرم کشت؛ از دیروز تا امروز، از تهران تا آبادان!

در تاریخ سیاه و سراسر دروغ و نیرنگ انقلاب اسلامی، مشخص نیست که اولین بار چه کسی شعار میکشم میکشم آنکه برادرم را کشت، را سر داده است! بدون شک زمانی که اوباش ۵۷ تی با خانه تیمی درست کردن و سیانور شیافی و آژان کشی و به جنگل زدن های چریکی راه را برای پیروزی امام خمینی، قائد و پیشوای مسلمانان متعصب و کمونیست های سیزده امامی باز میکردند، ممکن بود خودشان هم در نبردهای خیابانی کشته شوند و یا در دادگاه ها به دلیل اعمال تروریستی به «اعدام» محکوم شوند و شوربختانه، همین اعدام و یا سقط شدن این اوباش که در زمان شاه با نام «شهید» شکل و شمایل معنوی به خود میگرفت، میشد سوخت ماشین کشتار انقلاب سیاه اسلامی و در پی اش در تظاهراتهایی که نه خبری از نیروهای ضد شورش بود و نه شاه و نه ارتشش هم میلی به سرکوب داشتند، اوباش ۵۷ تی این شعار میکشم میکشم آنکه برادرم را کشت را فریاد میکردند و از انصاف اگر نگذریم، این اوباش در مراحل پیروزی جهل مقدسشان _ بدون توجه به این نکته که برادران سقط شده ایشان مشتی تروریست و وطن فروش توده ای و مسلمان عصبی بودند_ خوب انتقام خویش را از تماشاگران سینما رکس آبادان و سپهسالاران ارتش و مستخدم کاخ شاه گرفتند و به وعده خویش عمل کردند و با اجرای سیاست ناب محمدی «النصر بالرعب»_ بشارت نامه نویسان و مبلغان تشیع سرخ علوی _ از خون سپهسالاران دلیر ارتش شاهنشاهی دریای سرخ براه انداختند و ایران را تسلیم اهریمن خمینی کردند و به خیال خویش کشتند، آنکه برادران تروریست آنها را کشت!

اما، اما، در تاریخ ثبت است؛ فقط چند ماه لازم بود تا این اوباش ۵۷ تی_ وحشت بزرگی را که خود حاکم بر ایران کرده بودند_ سراغ خودشان هم بیاید و پس از شکنجه و تجاوز و کشتار، چنان این سازمانهای تروریستی و وطن فروش را اهریمن خمینی تارو مار کند که امروز هیچ اثری جز بدنامی از ایشان باقی نماند.

براستی اعضای مثلث بیق را چه شد؟ فداییان و مجاهدینی که با اسباب بازی های بابا صدام سودای گرفتن انقلاب را از امام سابق خویش داشتند را چه شد؟ جبهه خائنین بشارت نویس امروز کجا هستند؟ حزب توده با آن شبکه عریض و طویلش که در تمام ارکان ارتش و مطبوعات نفوذ داشتند، امروز کجا هستند؟ فرخ نگهدارها و اسفندیار منفردزاده ها و پف؛ یوز فرید دژفولیها و ملیحه محمدی ها کجا هستند؟

حقیقت بزرگ انقلاب اسلامی این است که نه شاه آن دیکتاتوری بود که مخالفانش میکفتند و نه این اوباش که در حکومت شبه دیکتاتوری شاه مثلا «چریک» و «مبارز» بودند، شجاع و قهرمان بودند؛ چرا که همین اوباشی که در زمان شاه در دادگاه های علنی سینه سپر میکردند و با گردن های کلفت و سیبیل های نیم متری کمونیستی دم از مولا علی و حسین میزدند، در یک نظام دیکتاتوری واقعی به نام جمهوری اسلامی چنان تار و مار شدند که گویی هیچ وقت وجود نداشته اند!

همان اوباشی که به دروغ مدعی بودند چند گونی ناخن از بازداشتگاه های ساواک یافته اند و از تجاوز خرس ساواک به دختران سیبیلو و لچک به سر افسانه ساختند و با ترویج دروغگویی و پراکندن شایعاتی چو مرگ صمد بهرنگی و تختی و آتش زدن سینما رکس و غیره به دست ساواک، مردم ساده دل را شریک این انقلاب کثیف کردند _ وقتی گرفتار خمینی و جمهوری اسلامی که فرزند حرامی و هزار نطفه خود ایشان بود، شدند_ آنها که دلیر بودند، در گوشه زندانها به قتل رسیدند و در خاوران ها بی نام و نشان خفتند و بازماندگان هم یا تواب شدند و یا راه غربت را پیش گرفتند و در حالیکه هنوز شعارهای خلقی و ضد امپریالیستی می دادند ،اکثرا در کشورهای پادشاهی اروپا پناهنده شدند و یا در آمریکا همچنان مشغول مبارزه با آمریکا و استخوانهای لگن خاصره رضا شاه و شاه هستند.

ترمیناتورهای ۵۷ تی که در حکومت متعارف شاه هر جنایتی را که خواستند، انجام دادند و وقتی هم سقط میشدند، نام «شهید» بر روی خود میگذاشتند، در حکومت نامتعارف خمینی چنان سرکوب شده اند که امروز از مخالف جمهوری اسلامی بودن هم فاصله گرفته اند و عده بسیاری از این اوباش همچو فرج نگهدار بیضه های نظام و اسفندیار منفرد زاده علنا برای جمهوری اسلامی پا اندازی میکنند و وقتی میبینند توان ایستادگی در برابر وحشت بزرگ را ندارند، در خفا و پیدا همدست جمهوری اسلامی میشوند تا مبادا ارثیه شومشان توسط نسل جوان در زباله دان تاریخ انداخته شود و آن همه خاطره بازی با شورتک های چریکی و سینما و مشروب فروشی آتش زدن ها و سربازکشی ها و گروگانگیری بازی ها در حکومت سوسولی شاه، هیچ شود!

وحشت بزرگی که این اوباش پدید آورده اند چنان خودشان و نسل های پس از خودشان را قربانی کرده است که این اوباش ترجیح میدهند همچنان با حکومت واداده و به تاریخ پیوسته شاه بجنگند، چون چه وقتی که بود و چه امروز که نیست، این کار، آسان ترین کار است.

نسل جوان امروز اگر به جای حکومت خونخوار و مافیایی جمهوری اسلامی با رژیم سوسولی شاه طرف بود، تا به حال صد انقلاب باشکوه تر از انقلاب بلبلی ۵۷ به راه انداخته بود؛ پس اراذل! به انقلاب کثیفتان ننازید که عیار و شجاعت شما پس از کشتار دهه شصت مشخص شد؛ شما اوباش هیچوقت شجاع نبودید و سستی و دلرحمی شاه ، دلیلی بر قهرمان بودن شما نیست.

تکرار شعار میکشم میکشم آنکه برادرم را کشت، در نظام جمهوری جنایت

فکر میکنم در جریان تظاهراتهای سال ۸۸ بود که این شعار دوباره در ایران طنین انداخت؛ اما خب، این شعار بر خلاف زمان انقلاب سیاه ۵۷ در همان حد شعار باقی ماند و‌ هر سال جمهوری اسلامی بیشتر از سال قبل جنایت کرد و این شعار هم چو لافی گزاف، فقط بغض و فریادی شد و خبری از عمل نیست!

دیروز سینما رکس، امروز متروپل

امروز عاملان دیروزی آتش سوزی سینما رکس آبادان، در متروپل جنایتی دیگر را رقم زدند تا آه از نهاد ملت در بند و گرسنه و به فقر و فحشا و فلاکت کشیده ایران بلند شود. در سرزمینی که کودک تازه متولد شده را در سطل زباله پیدا میکنند، نباید به امید معجزه و خدا نشست؛ در این سرزمین خدا سالهاست که مرده است! این شعار میکشم میکشم آنکه برادرم را کشت را باید از لفظ، به میدان عمل کشاند؛ تا شاید به جای ذره ذره مردن ملت، از این پس شاهد انتقام ملت از حکومت باشیم.

الگوی اسراییل

تنها کشوری که زبان برخورد با جمهوری اسلامی را خوب یاد گرفته است، کشور اسراییل است. اسراییل به جای لفاظی و شعار، عمل میکند. آنها در برابر هر حمله جمهوری اسلامی، ده ها حمله را انجام میدهند و اگر نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی یک راکت بی هدف به کوه های اسراییل بزنند، اسراییل با جنگنده هایش در سوریه بر سر اوباش نظام بمب هدفمند میاندازد و در روز روشن اوباش سپاهی را در خیابان های تهران ترور میکند و میگذارد خامنه ای مدام بگوید اسراییل ۲۵ سال آینده را نمی بیند!

در داخل ایران هم تنها جایی که اوباش سپاهی میترسند قدم بگذارند، بلوچستان است چرا که اگر بکشند، خود نیزکشته میشوند. برای رفتن به بلوچستان هیچ سپاهی داوطلب نمیشود، چرا که آنجا اگر برادری میکشند، مردی با «تفنگ» نشسته است تا بکشد، آنکه برادرش را کشت!

ایران سالهاست صحنه فریاد مردم معترض و برخورد قهرآمیز و وحشیانه اوباش حکومت است. از حمله به کوی دانشگاه تا جنبش سبز و دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸ و همین تظاهراتهای اخیر، نسل جوان ایرانی در کنار پیرمردان و پیرزنان «پشیمان» و «فریب خورده» _ با دستهای خالی و مدنی ترین رفتار ممکن سعی کرده اند حکومت را بر سر عقل بیاورند_ اما نتیجه چه شد؟

سرکوب و سرکوب و سرکوب، کهریزک و اوین و ورامین، کشته و کشته و مجروح، اسید و ساچمه و گلوله جنگی و مردمی که فقط قربانی میدهند!

بس است! تا به کی میخواهیم در «تظاهراتهای کور» قربانی بدهیم؟ آیا زمان عمل به شعارها نرسیده است؟

آخوند هیچ جا گم نمیشود. تا چاه های نفت و‌گاز ایران پول میزایند، تا معادن ایران توسط خوک زادگان حکومت غارت میشود، جمهوری اسلامی هیچ صدایی را نمی شنود. اینها همانند پوتین روسیه میگویند یا از این جهنم بروید و یا در کنار ما بایستید و لقمه ای خونین نصیبتان شود و یا اگر نه میروید و نه با مایید، پس بمیرید!

جمهوری اسلامی هیچ راهی جز مقابله به مثل باقی نگذاشته است. مردم باید اینها را بدون آنکه گیر بیفتند، شکار کنند. دقیقا مثل الگوی اسراییل؛ ضربه و فرار!

جان تک تک هموطنان ما عزیز است. نباید این جانهای نازنین در «تظاهرات های کور» هدر برود. تیغ سرکوب که کند شد، سپاهی و بسیجی و آخوند که به اندازه کافی شکار شد، شک نداشته باشید که پیروزی نزدیک است. جمهوری اسلامی حکومت وحشت و ترور است؛ این حکومت زمانی فرو میپاشد که با وحشتی بزرگ تر از خودش روبرو شود.

تنها برتری ملت در برابر این حکومت، تعداد نفرات است. با دستهای خالی و تظاهرات های کور فقط مردم آسیب می بینند. وقت آن رسیده است که:

هر ایرانی، یک سپاهی- هر ایرانی، یک بسیجی – «هر ایرانی، یک آخوند» را شعار دوران گذار به «خشونت موقت» کنیم و پس از کرکس کشی و لاشخور کشی، با هم ببینیم که چقدر این حکومت ضد ایرانی پوسیده است.

تنه این درخت پوسیده، منتظر ضربه آخر است؛ ضربه آخر هم چیزی نیست جز ضربه زدن به نظم موجود، با دادن کمترین تلفات.

فقط کافی است گردنکشی های جمهوری اسلامی در برابر غرب را با توسری هایی که هر روز از اسراییل کوچک میخورد، مقایسه کنید؛ آنگاه میفهمید که اتفاقا دوران بزن در رو تمام نشده است و باید کاری کرد که هر سپاهی و بسیجی و آخوند و‌خوک زاده حکومتی، از وحشت جرات نکنند پا از خانه بیرون بگذارند.

اراذل، بدانید و آگاه باشید! سرانجام مردم از تظاهراتهای کور هم عبور میکنند و بدا به حالتان که وقتی گیر مردم بیفتید که کار از کار گذشته باشد؛ صحنه مرگ قذافی را بارها نگاه کنید، این عاقبت تمام شما خواهد بود.

به اشتراک بگذارید:
0 0 رای
ارزیابی این پست
3 نظر
قدیمی ترین
تازه ترین پر رای ترین
بازخوردهای درون متنی
همه نظرها