زنان، از انقلاب مشروطه تا انقلاب سفید-2
ایده تشکیل جمعیت نسوان وطنخواه برای نخستین بار در جلسهای شکل گرفت که احتمالاً در خانه نورالهدی منگنه برپا شده بود. منگنه در خاطراتش به این ماجرا اشاره میکند که این جمعیت در سال ۱۳۰۱ تشکیل شد. او در شمهای از خاطرات خود نوشته که همیشه دوست داشت اقدامی برای تنویر افکار زنان و خانوادهها داشته باشد. او یکی از ده زنی بود که برای تأسیس این انجمن تلاش زیادی کرد: «جمعیت نسوان وطنخواه از بانوان ترقیخواه در سال ۱۳۰۱ خورشیدی تشکیل گردیده بود. جمعی از بانوان کمر همت بسته بودیم برای بنیانگذاری ترقیات، آزادی، پیشرفت و تعلیمات و به طور کلی برای بهبود عالم زنان قد علم کرده بودیم. هیات مدیره آن ۱۰ نفر از بانوان منتخب جمعیت بودند که رئیس جمعیت مزبور با انتخاب اعضای محترم، خانم اسکندری و اینجانب در هیات منشی اول انتخاب شده بودند.»
نورالهدی منگنه نام این ۱۰ زن را نمینویسد اما در عکسی که از هیات مدیره انجمن باقی مانده میتوان جز منگنه، فخرعظمی ارغون، مستوره افشار، هما افشار، فخرآفاق پارسا، صفیه اسکندری را شناخت. البته این عکس در زمانی گرفته شده بود که محترم اسکندری یکی از موسسان اصلی این انجمن فوت کرده بود.
به استناد اسناد باقی مانده نخستین رئیس انجمن، محترم اسکندری و پس از مرگ او، مستوره افشار بود؛ نایب رئیس ملوک اسکندری (که صاحب امتیاز مجله نسوان وطنخواه نیز بود)، منشی اول و از نویسندگان باقدرت مجله نورالهدی منگنه، معلم کلاس اکابر نصرت مشیری، منشی دوم خانم شریفی، بازرس عباسه پایور، بازرس ملکه ابوالفتحزاده، دیگر اعضای هیات مدیره: صفیه اسکندری، طوبی بقائی، عفتالملوک و نظمالملوک خواجهنوری، فخرعظمی ارغون، هایده مقبل، توران افشار، اخترالسلطنه سیادت، آصفالملوک، اخترالسلطنه فروهر، عشرتالزمان آصف و …دفتر حسابرسی سال ۱۳۰۵ جمعیت نشان میدهد جمعیت در این زمان ۷۴ عضو داشته است که حق عضویت ۳۰۲ تومانی خود را به طور کامل پرداخت کردهاند.
سیمین بهبهانی که دختر فخرعظمی ارغون یکی از بنیانگذاران این انجمن است در خاطرات خود با اشاره به تشکیل این انجمن گفته: «در ابتدای ازدواج مادرم، وقتی پدرم در تبعید بود او با خانم مستوره افشار، هایده افشار، نورالهدی منگنه، فخرآفاق پارسا، محترم اسکندری و چندین نفر که آن وقت حکم کیمیا داشتند و همه آراسته به فضائل بودند، این سازمان را تشکیل دادند. یک خانه بزرگی با حیاط و اتاقهای متعدد گرفته بودند و آنجا اول برای زنهای بیسواد تدریس میکردند.»
بهبهانی که در کودکی همراه مادرش در جلسات شرکت کرده، به یاد آورده که «بچه بودم گهگاه میرفتم و در آن حیاط بازی میکردم و میدیدم که زنهای مسن میآیند و درس میخوانند و اینجا خیلی به طور روشنفکری روبهرو شد. اولاً هفتهای یک دوره سخنرانی در آنجا بود. غالباً این مسئله را من یادم هست. سعید نفیسی، ملکالشعرای بهار و رشید یاسمی. تصنیفهایی میخواندند که زنان را به گرفتن حقوقشان تشویق میکرد. به زنان میگفتند که حقوقشان چیست و در چه وضعیتی قرار دارند و باید بدانند که به عنوان بزرگکننده کودکان باید مادران دانایی باشند تا فرزندان دانایی را به وجود بیاورند.»
نسوان وطنخواه موجودیت خود را با برنامهای انقلابی اعلام کردند. در آن زمان جزوهای در تهران منتشر شده بود و در میدانهای اصلی شهر توسط پسربچهها به فروش میرسید با نام «مکر زنان». فروش این جزوه آنطور که منگنه در خاطراتش نوشته بسیار توهینآمیز بود و باعث عصبانیت اعضای هیات مدیره نسوان وطنخواه شد. او در شمهای از خاطراتش نوشته: «جزوهای به اسم مکر زنان چاپ و منتشر شده بود که هر روز بچههای روزنامهفروش تعداد زیادی از آنها را به دست گرفته و با صدای رسا فریاد میزدند کتاب مکر زنان، مکر زنان، مکر زنان. هیات مدیره نسوان وطنخواه در جلسه مذاکره کرده که این روزنامهفروشها و این کتاب یا جزوه یا هر چه هست برای زنان توهین محض، به حیثیت زنان لطمه و اهانت است. بنابراین تصمیم گرفته شد که در روز معین ساعت ده صبح عدهای شاید هفت یا هشت نفر از خانمهای جمعیت نسوان وطنخواه در میدان سپه جمع شویم و هر یک ده، پانزده، بیست دانه از آن کتابها را از بچهها گرفته و با کبریتی که همراه داشتیم آتش بزنیم.»
طبق خاطراتی که از آن روزها به جا مانده، این زنان در روز معین که در اسفند ۱۳۰۱ بود با عهد خواهرانه خود گردهم آمدند و به میدان توپخانه رفتند و جزوههای «مکر زنان» را از دست این پسر بچهها گرفتند: «روز و ساعت معین در میدان سپه جمع شدیم و هر یک ده بیست دانه از کتابها را گرفته و با کبریت آتش زدیم. در فاصله دو سه متری شعلههای آتشسوزی کتابها پدیدار گردید. بچهها طلب پول کردند (گفتیم پول نمیدهیم)، صدای ضجه بچهها بلند شد و از طرفی شعلههای متعدد وضعیت قابل ملاحظه به وجود آورده بود. چند نفر آژان (پاسبان و افسر شهربانی) دور ما جمع شدند و ما را دستهجمعی به کمسریا که در ضلع جنوب غربی میدان سپه قرار داشت بردند. هر یک از ما را به اطاقی برده و جدا و جدا استنطاق و پرسشهای دامنهدار از نام و نشان، از منظور و مقصود و صورت و محرک گرفت و جوابهای محکم و قانعکننده به افسران اداره نظمیه شهربانی دادیم.»
به نوشته بدرالملوک بامداد در کتاب «زن ایرانی از مشروطه تا انقلاب سفید»: «محترم اسکندری در نظمیه بعد از آتش زدن جزوههای مکر زنان گفت: این عمل ما برای دفاع از آبروی مادران و خواهران شماست. ما هم مثل تمام انسانها عقل داریم، مکار نیستیم. سخنان با شور و حرارت و تأثرآمیز او در افسران نظمیه اثر کرد و آنها را به حمایت از او برانگیخت.»
نورالهدی منگنه هم مینویسد: «جوابهای ما که از روی احساسات بیشائبه و از روی نهایت سادگی بود افسران شهربانی را به خنده و مسرت آورد و از بچهها التزام گرفتند که دیگر چنان کتابی را بهدست نگرفته و چنان صدایی از حلقوم آنها بیرون نیاید. اداره شهربانی باطناً با پیشرفت زنان موافق بود.»
جمعیت نسوان وطن خواه کم کم عناصری از کمونیستها را در خود جای داد و همین باعث دستگیری تعدادی از اعضایش گردید و سپس به تعطیلی ان ختم شد.
برگرفته از کتاب بامداد، زن ایرانی از انقلاب مشروطیت تا انقلاب سفید
برای امتیاز دهی به این مطلب، لطفا وارد شوید: برای ورود کلیک کنید