زمامداران صفوی- بخش چهارم

بعد از شاه صفی، نوبت به شاه عباس دوم رسید که همه عمرش را به عیاشی و باده گساری گذراند و در سن 32 سالگی مرد.

سپس نوبت به شاه سلیمان رسید. او نیز کاری جز قتل و جنایت و عیاشی و شراب خواری کاری نکرد. می گویند در یکی از بزم هایش زمانی که مست لایعقل بود فرمانی را که ملا محمد باقر مجلسی برایش اورده بود مهر و امضا کرد که به موجب آن زرتشتیان و ارامنه اصفهان را قتل عام کردند. عده زیادی کشته شدند، عده ای پا به فرار گذاشتند و برخی نیز با پرداخت رشوه های کلان جان خود را نجات دادند و مسلمان شدند.

اما نخاله ترین شاه صفوی، شاه سلطان حسین بود. او مردی آگاه به فقه و حدیث بود و بیش از آخوندهای درباری به دعا و ذکر اهتمام داشت.

در آغاز سلطنت به سفارش ملا محمد باقر مجلسی، فروش مسکرات و کفتر بازی را ممنوع کرد. اما چند سال بعد دربار این پادشاه علوی تبدیل به بزرگترین میکده ایران گردید. این پادشاه شیعی نه تنها خود باده نوش قهاری شد بلکه اشتهاری سیری ناپذیری در جمع آوری زنان و پسران خوبروی شهر و دیار داشت. ماموران دولتی در کوچه  های شهر گردش میکردند و هر دختر یا پسر زیبارویی را می دیدند برای شاه به دربار می بردند.

در دوران این پادشاه آخوند پناه، جهل و خرافات سراسر ایران را فرا گرفته بود. زمانی که لشگر محمود افغان به اصفهان نزدیک میشد، در دربار آش نذری برای دفع شر دشمنان اسلام می پختند و برای دوری لشگریان دشمن نذر و دعا میکردند.

پس از آنکه شاه سلطان حسین با دستان خود تاج شاهی را بر سر اشرف افغان گذاشت، هرگونه خفتی را به جان خرید و مجیزگوی دشمنان شد. به همین جهت تا مدتی زنده ماند و با چند زن در اتاقی محقر به زندگی نکبت‌بار خود ادامه داد.

ماجرای سقوط این پادشاه ابله و گفتگوهای رد و بدل شده با اشرف افغان بسیار خواندنی است که در فرصتی دیگر به آن خواهیم پرداخت.

 

 

 

به اشتراک بگذارید: