دکتر ظریف مچکریم
پس از واگذاری سهم ایران از دریای مازندران به کشورهای همسایه در نهایت ضعف و ناکارآمدی جمهوری اسلامی، این بار بخشهای جنوبی ایران به حکومت کمونیستی چین واگذار شد بدون کوچکترین دخالت مردم ایران و حتی کمترین اطلاع رسانی از محتوای این قرارداد.
پرسشی که در اینجا مطرح میشود این است که چرا این حکومت ضدایرانی هیچ ترس و بیمی از خشم مردم ایران ندارد؟ آنها چرا از شورش مردم هراسی ندارند؟ چرا مردم که صاحبان اصلی این سرزمین هستند کوچکترین ارزشی برای آنها ندارند؟
پاسخش بسیار روشن است. مردم ما از این رژیم بطور جدی و عمیق متنفر نیستند، خشم و کینه ای از آخوندها ندارند. درست است که اکثریت ایرانیان چه در داخل و چه در داخل از عملکرد جمهوری اسلامی ناراضیند و دائما غر می زنند اما به اندازه کافی از این رژیم آخوندی نفرت ندارند. بسیاری از مردم حتی در میان مخالفان حکومت، منتظرند دری به تخته ای بخورد و مثلا خامنه ای بمیرد و یک آخوند میانه رو و کسی که لااقل کمی عقل و شعور در کله اش باشد سر کار بیاید تا اوضاع قابل تحمل باشد. هنوز مردم وقتی برای چند ماه حقوق شان به تعویق می افتد برای دادخواهی از مقام معظم رهبری دادخواهی می کنند! و شعار میدهند ای رهبر آزاده ریشه ظلم را بکن!
هنوز این مردم به آن درجه از آگاهی و شناخت نرسیده اند که این حکومت را یک حکومت اشغالگر بدانند. هنوز این مردم براحتی در زمین رژیم بازی می کنند. کافی است از صدا و سیمای این رژیم اشغالگر یک سریال مستهجن از نوع کارهای مهران مدیری و رامبد جوان و دیگر آت و آشغالها پخش شود تا مورد استقبال همین مردم نق نقو قرار گیرد. از آن بالاتر، شما رسانه های فارسی زبان خارج کشور را ببینید. همه خبرهایشان نقل قول پروپاگاندای همین رژیم فاسد جنایتکار است. برای اینها خامنه ای رهبر ایران است و سپاه تروریستی، نیروهای مسلح ایران و قاسم سلیمانی سردار عارف و ژنرال ملی!
مردمی که در روز روشن می بینند سردمداران این حکومت دارند کشورشان را نابود می کنند و باز هم رابطه شان را با تمامیت این رژیم و نوکرانش قطع نمی کنند، هرگز نمی توان انتظار داشت حکومت از آنها هراسی داشته باشد و اصلا انها را قابل آدمیزاد حساب کند.
من سالهای منتهی شدن به انقلاب ننگین 57 را یادم هست. آنروزها کینه و خشم مردم نسبت به حکومت شاه آنقدر بالا بود که انقلابیون حساب خودشان را با حکومت کاملا جدا کرده بودند. درست است که نفرت و خشم آنها برپایه خبرهای دروغ بود و کشورهای خارجی در شستشوی مغزی جوانان انقلابی فعال بودند اما نتیجه کار یکسان بود: نفرت شدید مخالفان حکومت از دربار. بعدها دامنه این نفرت گسترده شد و به بدنه جامعه هم سرایت کرد مخصوصا با حادثه ساختگی آتش زدن سینما رکس آبادان و انداختن تقصیر آن به گردن دربار.
مردمی که از حکومت نفرت پیدا کنند، هرگز با آن رژیم لاس نمی زنند بلکه همه چیزش را تحریم می کنند و تا پای جان برای برانداختن آن حکومت تلاش می کنند. مثلا شما همین خانواده های عزیز قربانیان هواپیمای اوکراینی را ببینید. اینها اکثرا با این حکومت مشکلی نداشتند تا زمانی که عزیزانشان را از دست دادند. اکنون جمهوری اسلامی برای اینها به یک حکومتی تبدیل شده که بهیچوجه نقطه اشتراکی بین همدیگر نمی بینند. یک جدایی و قهر کامل بین خانواده های قربانیان و این رژیم وجود دارد. اینها دیگرهرگز به پای هیچ صندوق انتخابات این رژیم نخواهند رفت.
اگر می بینید که این رژیم هر غلطی دلش میخواهد می کند و از مردم هیچ ترسی ندارد بخاطر آنست که می بیند این ملت هویت ندارند. تاریخ خودشان را نمی دانند. از سابقه خیانت بار آخوندها در این سرزمین بی اطلاعند. این ملت را براحتی میتوان فریب داد و به صحنه آورد تا برای حسن روحانی و جواد ظریف و محمد خاتمی قر بدهند. هنوز خیلی مانده تا اکثریت مردم به درجه تنفر و جدایی از این آخوندهای جنایتکار برسند.
بنابراین تا آن مرحله هر روز باید شاهد نابودی بیشتر ایران و فرهنگ ایرانی باشیم.
برای امتیاز دهی به این مطلب، لطفا وارد شوید: برای ورود کلیک کنید