دوم اسفند؛ چه خواهد شد؟

ملت ما قابل پیش بینی نیست. درست در لحظاتی که از همه جا نا امید بوده ایم، ناگهان ملت چنان خودش را نشان داده است که خلق جهان به حیرت آمدند و تا سالها درباره آن موضوع صحبت کردند. فقط نپرسید آخرین بارش کی بوده است!؟

انتخابات در این نظام جز نمایش و بازی ارقام نیست؛ اگر انتخابات ۲ خرداد ۱۳۷۶ را پدیده ای غیر عادی و‌تا حدودی از دستشان در رفته قلمداد کنیم، بقیه انتخابات ها همیشه «مهندسی» شده بوده است.

آدم گرسنه ای بوده ایم که که در بیابان برهوت به رستوران «جهنم» رفته ایم و گارسن هم ۲ مدل غذا بیشتر نداشته است :

نون خشک بربری با پنیر و یا نون خشک تافتون با پنیر!

ما هم گرسنه و هی بربری را انتخاب کردیم و جالب اینکه هر سال دریغ از پارسال …

ما انتخاب کردیم و رستوران بی رقیب هم هر دفعه کیفیت بربری هایش را پایین آورد تا اینکه به جایی رسیده ایم که میگوییم :

جهنم! از گشنگی بمیرم هم دیگر بربری نمیخورم!

متاسفانه از حکومتی که در سال ۸۸ نزدیک به ۸ تا ۱۰ میلیون رای را دزدید، نمی شود انتظار داشت که اعداد واقعی شرکت در انتصابات را اعلام کند، پس بازی از همان آغاز تکلیفش معلوم است. حال میماند محک ملت، به ویژه پایتخت نشینان پر مدعایی که حتی در قیام آبان ماه هم آنچنان که باید و شاید حضور نداشتند و این البرزی های نازنین بودند که برای استان تهران آبرو خریدند.

در این انتخابات اعدادی را که وزارت کشور اعلام میکند، اصلا مهم نیست، مهم خانه نشستن و مرده کردن خیابان ها است. اگر خیابان های پایتخت غیر عادی بود، آنوقت میشود تازه به این فکر کرد که حالا چه کنیم؟

رای دادن و ندادن ما حکومت را هیچ وقت ساقط نکرده است و نخواهد کرد. چه زمان خاتمی و چه امروز، همیشه این حکومت بوده است که قوانین بازی را نوشته است. در بازی بی داور ملت و نظام، عاقلانه ترین کار، بازی نکردن است.

دوم اسفند را میتوان از پشت پنجره ها و پشت بام ها دیدید؛ پایان بازی انتخاب میان بد و بدتر، آغاز بازی براندازی است. بازی که نه با مماشات و تاب آوری، بلکه با اسلحه و فشنگ جلو میرود؛ هر چند خیلی ها نمیخواهند بشنوند….

رای ندادن خودش یک انتخاب است. در بازی بد و بدتر فضیلت اخلاقی این است که حداقل پشت سر علی بابا و چهل هزار دزدش قرار نگیریم و انگشت در خون پویاها و نداها نزنیم.

رای ندادن تنها یک نمایش قدرت است و بس، برای تغییر باید پا در جاده ای سخت و ناهموار گذاشت؛ جاده ای که باید در آن اهل عمل بود. جاده ای که باید چو اجداد پارتی و سرداران مشروطه، تفنگ بر دست گرفت و به قلب دشمن زد…

به اشتراک بگذارید:
0 0 رای
ارزیابی این پست
3 نظر
قدیمی ترین
تازه ترین پر رای ترین
بازخوردهای درون متنی
همه نظرها