در شناخت دیکتاتورها (۱)

دیکتاتوری برای قشر حاکم کنونی در ایران بدون شک بهترین فرصت شغلی است که در کمتر کشوری چنین مجالی فراهم است. دیکتاتوری قدرت عنان گسیخته‌ای است که فرصت اقتصادی نامحدود و لذت سرکوب مخالفان را در اختیار شخص دیکتاتور قرار می‌دهد.
تصمیم گیری برای سرزمین، حکومت، جامعه، اقتصاد، امر و نهی آدم‌ها، تیپ افراد، نشست و برخاست انسان‌ها، سرکوب و کشتار مخالفان بی شک ارضا کننده جنون فکری دیکتاتورهاست.
رسیدن به قدرت برای دیکتاتور معمولا با روش تبلیغ و فریب همراه است و در صورت حصول به قدرت، یک دیکتاتور به نیمه راه رسیده اما نیمه دیگر مسیر، حفظ قدرت و ادامه حکومت است که ضرورت آن پوشیدن جلد واقعی دیکتاتوری است و چون سنگ بنای آن بر دروغ و تزویر بوده پس برای بقا هم باید تکیه بر فریب و دروغ داشته باشد و هرچه دیکتاتور پیش تر می‌رود کار او برای حفظ این بنای کج و متقلبانه سخت تر خواهد شد و شدت عمل در مواجهه با مخالفان بیشتر خواهد بود و لاجرم به توسعه دستگاه سرکوب منجر خواهد شد.
یک دیکتاتور خود را مهم‌ترین و لایق‌ترین و با صلاحیت‌ترین و با هوش‌ترین فرد در تمام کارهای خرد و کلان می‌بیند که همراه با خود بزرگ بینی و اعتماد به نفس کاذب است طوری که این طرز فکر باعث خطاهای بسیار و خسران و ضرر فراوان در همه‌ی جنبه‌های انسانی و روانی و اقتصادی و اجتماعی خواهد شد. یک دیکتاتور هرگز نخواهد پذیرفت که وجود او چه آسیب‌هایی به ارکان اجتماع وارد خواهد آورد.
یک دیکتاتور نیاز دارد برای افزایش روحیه و شهامت، تصویرش را بر سر در همه‌ی مکان‌ها و ادارات آویزان کنند.
یک دیکتاتور خود را شخصیت افسانه‌ای تصور می‌کند که فراتر از معیارهای خاکی و زمینی است تا بتواند چیرگی و تسلط خود را حفظ کند او خود را شکست ناپذیر، جاودانه، بی همتا، خداگونه، همه‌چیز دان، فرزانه و فراتر از آدم‌های عادی می‌پندارد.
…این نوشته ادامه دارد

به اشتراک بگذارید: