درسی که باید از سرنوشت روحالله زم آموخت
در شرایطی که خطر اعدام قریبالوقوع داره جان روحالله زم رو تهدید میکنه، قصد ندارم که آب به آسیاب رژیم تروریستی آخوندی بریزم یا خودم هم ۴ تا لگد حوالهی روحالله زم بکنم که دستش از همه جا کوتاهه، اما نکاتی هست که باید در مورد روحالله زم مطرح کنم و ترجیح دادم که این کار رو هر چه زودتر انجام بدم، چون بعدها ممکنه از این مطلب سوء برداشت بشه.
مدتی قبل که با یکی از دوستانم در مورد روحالله زم گفتگو میکردیم، مُدام به من ایراد میگرفت که چرا از روحالله زم حمایت نمیکنم یا چرا به روحالله زم اتهام همکاری با نهادهای اطلاعاتی و امنیتی رو میزنم.
من معتقدم که در مبارزات سیاسی، ۲ پیششرط رو باید همیشه سرلوحهی کار قرار داد. اول «هدف» و «رفتار هدفمند» و دوم «رعایت اصول» و روحالله زم در تعریف و مرزبندیِ هر دو پیششرط دچار خطای فاحش شد. در ابتدا، هدف برای روحالله زم از «براندازی» و «آزادیخواهی» و «مبارزه با اصل و اساس و تمامیت جمهوری تروریستی اسلامی» به سمت «شهرتطلبی» و «قدرتطلبی» و «ماجراجویی» و «جنجالسازیهای بیهدف و گاهاً زرد» و «تشکیل دستگاه و سازمان» منحرف شده بود و در قدم بعدی هم برای دستیابی به این اهداف، کلیهی اصول رو زیر پا گذاشت و همین موضوع هم مشکل و خطر رو برای روحالله زم دو چندان کرد.
در روحالله زم هیچ جنبهی مثبتی دیده نمیشد جز اینکه از حلقهی دوستان و هواداران و نزدیکان سیدعلی خامنهای بیرون اومده بود و به همین خاطر هم راههایی رو برای ارتباط با مقامات جمهوری تروریستی اسلامی و مأمورین امنیتی و اطلاعاتی سراغ داشت و از همین راههای ارتباطی برای جمعآوری یک مشت داده استفاده میکرد که حتی خودش هم توان و تخصص سنجش میزان صحت و سقم این دادهها و اطلاعات رو نداشت. روحالله زم دچار عطشِ سیریناپذیری برای کسب اطلاعات از جزئیترین و محرمانهترین موضوعات و مسائل جاری در جمهوری تروریستی اسلامی شده بود و برای سیراب شدن، به قدری به دایرهی مقامات دولتی و حکومتی و مأمورین اطلاعاتی و امنیتی نزدیک شده بود که میشه گفت به جزئی از اونها تبدیل شده بود و با اونها بُر خورده بود و وارد زمین بازی وزارت اطلاعات و سپاه تروریستی پاسداران شده بود و به همین دلیل هم مجبور بود که گاهی با قوانینی که خودشون تعیین میکردن، به بازی ادامه بده و در همین راه، هم خودش بازی خورد و به دام افتاد و هم مردم و اپوزیسیون رو بازی داد و به اپوزیسیون ضربه زد.
آمدنیوز محکوم به شکست و فروپاشی بود. روحالله زم تشکیلاتی رو در کمالِ بیتدبیری ترتیب داده بود که خودش توانایی مدیریت و هدایتش رو نداشت. آمدنیوز هیچ مسیر یا هدف مشخصی نداشت و فقط وابسته به دریچهای بود که گشوده شده بود و هر لحظه انتظار میرفت که اسرار جمهوری اسلامی از این دریچه بیرون بریزه. روحالله زم علیرغم شناخت خوبی که شاید از جمهوری اسلامی و مقاماتش داشت، در شناخت اطرافیانش به شدت ضعیف بود و دستاندرکاران آمدنیوز مخلوطی ناهمگون از مأمورین و پرستوهای نفوذی، توابین، خبرنگاران و نویسندگان نوجوان و جوان و خام و بیتجربه و افرادی شهرتطلب و فاسد بودن که همگی در حال بلعیدنِ همدیگه بودن. روحالله زم فرمانِ آمدنیوز رو به دست کسانی سپرده بود که حتی خودش هم هیچ اعتمادی به اونها نداشت. در آمدنیوز همهچیز دَرهم و بَرهم و به هم ریخته بود و با این وجود، به جای اینکه روحالله زم با گاردِ بسته به مسیرش ادامه بده، مانند دختری جوان بود که با اینکه خودش رو باکره میدونست، وارد اتاق خواب یک مشت متجاوزِ سابقهدار شده بود و دامنش رو هم بالا داده بود و واضح و روشنه که تجاوز به چنین دختری، نیازی به عملیاتِ محیرالعقول و پیچیدهای نداره. روحالله زم بسیار مغرور و خودشیفته شده بود و در حالیکه گمان میکرد اپوزیسیون بر روی شاخ سیبیلش میچرخه، خودش به بازیچهی دست جناحهای جمهوری تروریستی اسلامی برای جنگ قدرت تبدیل شده بود و در نهایت هم چوب همین غرور و سادگی و البته طمعورزیش رو خورد.
به عقیدهی من مردم ایران و مخالفین جمهوری تروریستی اسلامی و فعالین سیاسی و رسانهای و شخصیتهای اپوزیسیون باید در مواجهه با افرادی که صرفاً با تکیه بر عناوین و تیترهای جنجالی و جذاب مثل «افشاگری» و «انتشار اسناد و گزارشات محرمانه»، سعی دارن که جایگاهی برجسته رو برای خودشون متصور بشن و لشکری از هواداران و مجیزگویان رو در اطراف خودشون گردآوری کنن، بسیار هوشمندانه و محافظهکارانه برخورد کنن. چون علاوه بر اینکه امروز «امید مردم ایران برای براندازی» و «اعتماد و اتحاد بین مخالفین رژیم اشغالگر آخوندی» بیش از هر چیزی هدف قرار گرفته، حتی اگر از اصالت و صحت چنین اخبار و گزارشاتی هم اطمینان داشته باشیم، باید بدونیم که اطلاعات جسته و گریخته که هدفی مشخص رو دنبال نمیکنن، دردی از مردم ما دوا نخواهند کرد، ضمن اینکه روابط مستمر و نزدیکِ این افراد با هستههای امنیتی و مسیر این تبادل اطلاعات، رفت و برگشتی و دوسویه است.
من با حکم اعدام به هیچعنوان موافق نیستم و حقیقتش اینه که دلم برای روحالله زم به شدت میسوزه، تا جایی که واقعاً حتی تاب دیدنِ تصاویر روحالله زم رو در اون دادگاه و در مقابل یک جرثومهی جنایت مثل ابوالقاسم صلواتی ندارم، اما میدونم که راه و روشی که روحالله زم برای خودش انتخاب کرده بود، مقصدی جز این نداشت.
واقعاً متأسفم که دارم این حرف رو میزنم، اما هرچقدر دیرتر ماجرای روحالله زم و آمدنیوز خاتمه پیدا میکرد، ضربهای که به اپوزیسیون وارد میشد هم سنگینتر بود. هرچند میدونم که اگر اتفاقی برای روحالله زم بیفته، از اینکه چنین مطالبی رو در موردش نوشتم حتماً عذاب وجدان خواهم گرفت.
برای امتیاز دهی به این مطلب، لطفا وارد شوید: برای ورود کلیک کنید