درخواست عیال محسن رضایی از مقام رهبری
هی آدم میخواد هیچی نگه و دندون روی جیگر بگذاره اما این خیر ندیده نمیزاره، زرت و زرت میره کاندید میشه و آبرومان را توی در و همسایه میبره.
بهش میگم: محسن! این ملافه های لحاف و تشکها کهنه شده برو چند توپ پارچه سفید از بزازی بخر بیار تا این ملافه ها را عوض کنم. میگه صبر کن چند ماه دیگه انتخابات هست و میروم ثبت نام می کنم و حواله پارچه تبلیغات را می گیرم و میاورم بجای ملافه استفاده کن.
بهش میگم تو آبرو و حیثیت برا ما نزاشتی، آخه چند بار کاندیدا میشی؟ خبر مرگت چهار تا دونه رای میاری اون هم من به اقدس خانوم اینا رو می اندازم که دست عروسش را بگیره و خانواده گی بروند به تو رای بدهند که آن هم نصفش رای باطله است. آخه من از دست تو کجا برم و به کی شکایت کنم؟ الهی جز جیگر بزنی مرد، الهی زیر تریلی هیجده چرخ بری که دیگه اینقدر ما از دستت حرص نخوریم.
چند دفعه شناسنامه اش را برداشتم انداختم سطل آشغال تا دیگه نره ثبت نام کنه اما رفت با پارتی بازی المثنی گرفت.
دیروز بهش گفتم امشب افطار بتول خانوم اینا رو دعوت کردم. توی خانه برنج و روغن نداریم. بلند شو برو یک حلب روغن و یک کیسه برنج از سوپری سر کوچه بگیر تا من این بادمجونا را سرخ کنم. بلند شد لباساشو پوشید و از خانه بیرون رفت. هرچی منتظر شدم خبری ازش نشد. همه بادمجونا داشت خراب میشد. تلفنش را هم که جا گذاشته بود. چند ساعت بعد دیدم توی تلویزیون داره نشان میده که این جز جیگر زده رفته وزارت کشور و داره برای انتخابات ثبت نام میکنه. یعنی این آدم اینجوریه. هر وقت میفرستی برو دو تا سنگک بخر یا دو کیلو هویج بخر، سر از وزارت کشور درمیاره و برای انتخابات ثبت نام می کنه. فرقی هم نمی کنه انتخابات چی باشه. از انتخابات ریاست جمهوری بگیر تا انتخابات شورای محله و اتحادیه صنف دباغ ها و خربزه فروش ها. همه جا میره کاندیدا میشه و آخرش هم از تعداد رای های باطله شکست میخوره. ما دیگه ذله شدیم از این وضع. دیگه جون مون به لب مون رسیده.
امیدوارم این حرف منو به گوش مقام معظم رهبری برسانید تا این شعبده بازی انتخابات را جمع کند و ما را از این وضعیت نجات بدهد. در جایی که حضرت آقا هست انتخابات دیگه چه معنا داره. جمع کنید این بساط مسخره بازی رو.
برای امتیاز دهی به این مطلب، لطفا وارد شوید: برای ورود کلیک کنید