خوشا ساری و قطع دست و پایش

در اخبار بی بی سی خواندم که انگشتان مردی را در ساری به جهت مجازات دزدی قطع نموده اند. در هیچ  کجای دنیا این اتفاق نمی افتد. چگونه شد که ما وحشی ترین و بی فرهنگ ترین مردم شدیم؟ این را مقایسه کنید با حکم دادگاهی در ایتالیا که چند سال پیش مردی را که از سوپرمارکت پنیر دزدیده بود تبرئه کرد و حکم داد که او گرسنه بوده و برای حفظ بقای خود دست به دزدی زده.

در غرب فقط در فیلمهای وحشتناک است که جنایتکار دیوانه ای با اره برقی و تبر به قربانیانش حمله می کند و در ایران ملتی با وحشت به کتاب قانون و دادگاههای آن برای چنین اعمالی خیره شده. البته به همین مفتکی هم نیست و در همان ایران هم شرایط زیادی باید وجود داشته باشد تا حکم قطع دست و پا صادر شود، از جمله آن که مال دزدی از اموال دولتی و وقفی که مالک شخصی ندارد نباشد. چقدر خوب شد که دزدی از اموال دولتی چنین مجازاتی را در بر ندارد چون در غیر این صورت اگر دولتمردان ایران هزارپا نیز بودند تا حال نیم پا برایشان باقی نمانده بود که هنگام نماز آن را مسح بکشند

این چند بیت را یک بار برای شیراز سر هم کردم اما به نظر می آید که در این رژیم خون و وحشت میتوان نام شیراز را با هر شهر دیگری عوض نمود.

خوشا شیراز و قطع دست و پایش

خداوندا بزن بشکن برایش

ز القاضی ما صد لوحش الله

که از دزدی است آن چرکین ردایش

میان عادل آباد و مصلا

نبینی هیچ جز شیخ و عبایش

به شیراز آی و قطع دست و پا را

بجوی از قاضی و جلادهایش

که نام تیغ هندی برد آنجا

که بوی خون بیاید از فضایش

صبا زان قاضی دزد زناکار

چه داری آگهی وز رشوه هایش

چه دزدیده؟ زمینی یا که ملکی؟

چه پنهان کرده در زیر قبایش

چرا ببریده دست و پای مردم

چو خود دزد است و هم قوم کذایش

شده شیراز ننگین زین توحش

کجاست آن مردم صاحب صدایش

به اشتراک بگذارید: