جور معشوق
ادبیات ایران مملو از اشعار زیبای شاعرانه است که اشتیاق عاشق و جفای معشوق را به نظم کشیده. این شعر بر همین سنت به عاشقان سوخته دل تقدیم میگردد.
آنقدر که از دست تو من جامه دریدم
بدبخت شدم بس که ز نو جامه خریدم
از گریه بسیار که در خواب نمودم
شد بالش من خیس و من از خواب پریدم
نه طاقت هجر تو و نی جور عتابت
هر بار زدم زنگ درت را و دویدم
در گوشی ات از عشق فرستادم و پاسخ
جز فحش من و فحش پدر جد نشنیدم
از دور مرا دیدی و هر بار دویدی
مستور شدم پشت درختان ره و نقشه کشیدم
پنهان نکنم عشقت و نام تو نوشتم
در کوی تو بر هر در و دیوار که دیدم
می آورمت گل و برم لعن خلایق
گلها که به ره چیدم و از شاخه بریدم
آگه نه ز عشقم پدرت به من تشر زد
بر خودروی او ز عشق قصه آفریدم
گویند که عشق است چراگاه تو عاشق
کو دنبه مرا این همه که بنده چریدم
عشق تو چنین شعر روان بر قلمم زد
بی شوق تو کی من به چنین اوج رسیدم
برای امتیاز دهی به این مطلب، لطفا وارد شوید: برای ورود کلیک کنید