جبرئیل حضرت زهرا را با اخبار [وقوع] انقلاب اسلامی ایران آرام میکرد!
حضرت صادق(ک) می فرماید:
«فاطمه(س) بعد از پدرش هفتاد و پنج روز زنده بودند، در این دنیا بودند و حزن و شدت بر ایشان غلبه داشت; و جبرئیل امین می آمد خدمت ایشان و به ایشان تعزیت عرض می کرد و مسایلی ازآینده نقل می کرد.»
خمینی ، سال ۱۳۶۴
ظاهر روایت این است که در این هفتاد و پنج روز مراوده ای بوده است; یعنی رفت و آمد جبرئیل زیاد بوده است… البته آن وحی به معنای آوردن احکام، تمام شد به رفتن رسول اکرم….
در هر صورت، من این شرافت و فضیلت را از همه فضایلی که برای حضرت زهرا ذکر کرده اند: با این که آنها هم فضایل بزرگی است این فضیلت را من بالاتر از همه می دانم که برای غیرانبیاعلیهم السلام آن هم نه همه انبیا، برای طبقه بالای انبیا وبعضی اولیایی که در ربته آنهاست، برای کسی دیگر حاصل نشده.(خمینی ، 11/12/64)
زهرا: جبی، جبری، جبرییل، هانی، کجایی؟
جبراییل: ببخشید دستم بند بود، در بهشت داشتم به پدرتان کمک میکردم که بتواند با یکی از حوریان ۷۰ متری جماع کند!
زهرا : مگر مادرم در بهشت نیست؟
جبراییل : چرا، اما ایشان در بخش مومنان چروکیده هستند و رسول الله تمایل ندارد با ایشان همخوابگی کند. پدرتان بارها به مادرتان یادآوری کرده آنجا مکه نیست که محمد محتاج پول خدیجه باشد، برای همین هم مادرتان دیروز وقتی دید حضرت محمد دارد با حوریان تاب میخورد و به ایشان محل نمیگذارد، عصبانی شدند و گفتند: ۳ سانتی، تو فکر کردی فاطمه فرزند توست؟ تو اگر «ابتر» نبودی که از آن همه زن جوانی که بعد از من گرفتی، بچه دار میشدی! من و غلام و آزادی های یواشکی!
زهرا: به مادرم بگو پس سوره کوثر چیست؟
جبراییل : اتفاقا همین را گفتم، ایشان گفت پدرتان کشعر گفته!
زهرا: جبی، کمی از آینده برایم حرف میزنی؟ از آینده ای دور…
جبراییل: زمانی میرسد که نواده ای از خون شما و علی ایران را ویران میکند و مردم ایران را به فقر و فحشا و اعتیاد میکشاند….
زهرا: مگر میشود ملک عجم چنین شود؟ آخ شدم، جبراییل، شدم، آرامم کن با این حرفهای قشنگ، آرامم کن با اخبار انقلابیون ملنگ، آرامم کن….
برای امتیاز دهی به این مطلب، لطفا وارد شوید: برای ورود کلیک کنید