تبعیض معکوس
فرض کنید در آمریکا، یک سیاهپوست بگوید: «من به سیاهپوست بودنم افتخار میکنم» همه به او میگویند آفرین.
-همان لحظه اگر یک سفیدپوست بگوید: «من به سفیدپوست بودنم افتخار میکنم» همه به او میگویند نژادپرست!
زمانی، جوامع بر اثرِ تبعیض، بعضی اقشارِ جامعه را موردِ اذیت و آزار قرار دادهاند و اکنون با از بین رفتن تبعبضها «حدِ اقل در ایدئولوژی و ظاهر»، مردم برای آن اقشارِ موردِ آزار، جایگاهی خاص در نظر میگیرند.
فرض کنید در همین ایران، اگر برای ترک و لر جوک بسازید، نژادپرست خطاب میشوید. اما اگر یک فارسزبان را مورد جوک قرار دهید «کما اینکه بسیاری از جوکها برای فارس زبانان است» هیچکس از افرادِ ضدِ تبعیض به شما خرده نمیگیرد.
یا در مسائلِ زنان؛ به علتِ آنچه که از آن به عنوان ستم تاریخی بر زنان یاد میشه، امروزه به زنان امکانات و توجهاتی داده شده است که عملا ناقضِ برخی حقوقهای برابرِ بین زن و مرد است.
در جوامعِ غربی، اگر یک زن پسربچه یا دختربچهی غریبهای را لمس کند و ببوسد تعرض جنسی محسوب نمیشود ولی اگر یک مرد همین کار را کند به جرمِ تعرض جنسی بازداشت و بازخواست میشود.
اگر یک زن ادعا کند مورد تجاوز جنسی واقع شده، فورا مراجع قضایی حق را در ابتدا به زن میدهند و نگرش قضاوتگری به نفعِ زن در جامعه جریان دارد.
اگر کسی دربارهی زنها جوک بسازد مورد شماتت واقع میشود ولی برای مردها میشود جوک ساخت.
خلاصه به رفتار جوامع که از سر نوعی عذاب وجدانِ حاصل از ظلمِ روا داشته به قشری خاص بروز میکند و آن قشر مظلوم را دارای یک نوع مصونیت بیشتر از قشرِ ظالم میکند، «تبعیض معکوس» میگویند؛ که این تبعیض معکوس، با ترحم همراه است که اتفاقا کماکان از سر احساس برتری.
چون ترحم احساسیست که فرد قوی برای فردِ ضعیف دارد.
در حالی که ترحم یا هر حس و دلیلِ دیگری که باعث این قضیه است، خودش ناقضِ بیتعصبی و از سرِ نژادپرستیست.
چرا که گفتمانِ حاکم در این عصر، گفتمانِ «برابری» است.
پس طبق همین برابری، باید تمامِ اقشار به راحتی مورد جوک واقع شوند و حساسیت ایجاد نشود. چون بنا به اصل برابری، قشر ظالم و مظلوم، امروز برابرند، پس باید به طور برابر مورد تمسخر قرار گیرند.
مثلا زنانی ادعای برابری با مردان دارند، اما اگر مردی با آنها برابر رفتار کند و همانطور که به شانهی مردی دست میزند، به شانهی زنان دست بزند، یا همانطور که در حضور مردها فحش میدهد، «برابرانه!» در حضور زنها هم فحش بدهد، مورد بازخواست قرار میگیرد و محکوم به تعرضِ جنسی میشود!
نکتهی بسیار مهم دیگر، مسئلهی سیلی زدنِ زنان به مردان است.
قطعا همگی در فیلمها و سریالها دیدهایم که زنها به راحتی در وقت خشم به مردها سیلی میزنند و این به ناراحتی زنها تعبیر میشود.
اما اگر در هر فیلم، مردی به زنی سیلی بزند، تنها تعبیرش خشم و عصبانیت است.
چرا سیلی زدنِ زن به مرد ناراحتی و سیلی زدنِ مرد به زن، خشونت تعبیر میشود؟
این تبعیضهای از آن طرفِ بام افتاده را، «تبعیضِ معکوس» میگویند، که مسئلهای بسیار حساس و خطرناک است و خودش باعث ایجاد تبعیضهایی خطرناک خواهد شد.
تنها جایی که من دیدهام به این مسئله توجه شده، سریالِ آمریکاییِ «دکتر هاوس» است که کارمندانی از اقشار مختلف دارد و اگر زیردست سفیدپوستش را مسخره میکند، زیردست سیاهپوستش را هم مسخره میکند.
حتی در این سریال، یهودیان که یک مصونیت عجیب سیاسی و فرهنگی دارند هم موردِ تمسخرند.
اگر شما در آمریکا «هولوکاست» را زیر سوال ببرید یا به تعدادِ کشتههایش شک کنید، محکوم به زندان میشوید. این قانونی شناخته شده در آمریکاست.
اما در سریال هاوس، دکتر هاوس صراحتا به یک یهودی میگوید شما حرفِ جدیدی به جز هولوکاست ندارید؟
سریال دکتر هاوس، از منظر شکستن تبعیضهای معکوس، سریالی به شدت شجاعانه و آوانگارد است که کسانی اگر با فرهنگ و عرف آمریکا آشنا باشند، متوجه این شجاعت میشوند.
در یک جوک انگلیسی نوشته بود:
Don’t be a racist, hate everyone!
معنای این جمله این است که:
«نژادپرست نباشید، از همه به یک اندازه متنفر باشید»
این جوک ظاهرا ضد جملهی اصلیای است که میگفت «نژادپرست نباشید، همه را به یک اندازه دوست بدارید»
اما اتفاقا این جوک میگوید همانطور که در نمودهای مهربانانه برابری وجود دارد، در نمودهای شرورانه هم باید برابری رعایت شود و مثلا مجاز بودن تمسخر آریاییها و عدم مجاز بودن تمسخر یهودیان، خودش خواه و ناخواه موجب تشدید تبعیض است.
یادداشتی از حمید زارعی
برای امتیاز دهی به این مطلب، لطفا وارد شوید: برای ورود کلیک کنید