برای براندازی، اراده مردم به تنهایی کافی نیست

از سالها پیش بارها از تحلیل گران سیاسی شنیده ایم که اگر مردم ایران اراده کنند هیچ قدرتی جلوی آنها را نمی تواند بگیرد و این رژیم عقب مانده کپگ زده را در چشم بهم زدنی ساقط می کنند.

این حرف درست نیست و دور از واقعیت است. نخست اینکه هنوز نمی توان گفت که مردم ما برای تغییر رژیم تصمیم جدی گرفته باشند و اراده براندازی در بین اقشار مردم از مرحله نق زدن و ناله و نفرین کردن فراتر رفته باشد. دوم اینکه فرض کنیم مردم تصمیم شان را گرفته اند و میخواهند با هر سختی و هزینه ای جمهوری اسلامی را عوض کنند، بنظر من حتی در این شرایط هم هیچ تضمینی نیست که اراده مردم منجر به نتیجه دلخواه شود و زحماتشان به ثمر بنشیند.

برای براندازی و تغییر یک حکومت، هم خواست و اراده جدی مردم لازم است و هم خواست قدرتهای بیرونی. یعنی نمی توان گفت سرنوشت هر ملتی فقط بدست مردم آنجاست. باید اراده مردم هماهنگ با معادلات قدرتهای بیرونی بگنجد. اینجاست که اختلاف بین عملگراها با کسانی که فقط شعار میدهند و  حرفهای کلیشه ای می زنند شکل می گیرد. حرف های کلیشه ای مثل این که « اینقدر به آمدن و رفتن ترامپ یا بایدن چشم امید نبندید. ابرقدرتها به فکر منافع خودشان هستند. ما باید خودمان این رژیم را بیاندازیم» و غیره.

این حرفها در واقع حرفهای غلط انداز هستند و روند براندازی را به مسیر ناکجا آباد می کشاند. بدون کمک خارجی محال است ما بتوانیم این رژیم را تغییر بدهیم. نباید از گفتن این واقعیت خجالت بکشیم و احساس حقارت کنیم. اراده مردم و کمک خارجی دو بال لازم و ملزوم یکدیگرند و نمیشود افراط و تفریط کرد و فقط یکی از این دو عامل را بولد کرد و بی خیال عامل دیگر شد.

شما نگاهی به وضعیت مردم سوریه بیاندازید. اینها از سال ۱۹۷۰ که حافظ اسد با کودتا قدرت را بدست گرفت گرفتار یک حکومت دیکتاتوری خشن و وحشی شدند که بعد از مرگ حافظ اسد بدبختی شان زیر سایه پسرش (بشار اسد) بیشتر و خونین تر شد. مردم سوریه چند بار علیه دیکتاتوری دست به قیام زدند که هربار با دهها و صدها هزار قربانی ناکام ماندند. آخرین باری که اراده تغییر حکومت را کردند و تا آستانه پیروزی هم رفته بودند همین چند سال پیش بود که آخوندها پای روسیه را برای کشتار مردم به سوریه بازکردند و نتیجه اش بقای رژیم دیکتاتوری بشار اسد شد.

اراده مردم سوریه زمانی نتیجه مثبت میداد و یا می دهد که لااقل روسیه و یا رژیم آخوندها زمین گیر شده باشند و بنا به هر دلیلی نخواهند و یا نتوانند به کمک بشار اسد بیایند و یا در حالت ایدآل یک قدرت برتر آنها را پشتوانه نظامی کند. اگر این شرایط محقق نشود، هر اراده مردم برای تغییر حکومت به قربانی شدن بیشتر مردم و بقای طولانی تر حکومت ختم می شود.

ما راه بسیار طولانی برای تغییر رژیم در ایران داریم و موانع زیادی را باید از سر راه برداریم. یکی از نخستین کارهایی که باید بکنیم پرورش ذهن فعالان جامعه به لزوم کمک خارجی برای رسیدن به آزادی است. باید خجالت را کنار بگذاریم و اسیر سرزنش های حامیان رژیم نشویم. باید با صدای بلند از واقع گرایی سخن بگوییم و کمتر «شعر» ببافیم. بقول قدیمی ها با حلوا حلوا گفتن دهان شیرین نمی شود. از برچسب و انگ زدن های دیگران نهراسیم. به ایران بیاندیشیم که هر لحظه و ثانیه ای که می گذرد بیشتر نابود می شود.

در راستای این فعالیتها از تحولات و فرصت های منطقه ای و جهانی استقبال کنیم. مثلا زمین گیر شدن روسیه در اوکراین و حتی اضمحلال نظامی روسیه یک برگ برنده برای مردم ما خواهد بود. روسیه در شرایط کنونی نمی گذارد جمهوری اسلامی  سقوط کند. ارزش این نوچه برای روسیه بسیار بیشتر از ارزش سوریه است.. مثل این است که مردم بلاروس در همسایگی روسیه بخواهند رژیم الکساندر لوکاشنکو را براندازند!

وقوع انقلاب ۵۷ باعث شد بختک روسیه (شوروی) بر سر ایران بیفتد. روسیه نمی خواهد چنین رژیم غرب ستیز احمقی جای خود را به یک حکومت متمدن غرب گرا بدهد. رها شدن از شر حکومت روضه خوان ها با رها شدن از سیطره روسیه بر ایران پیوند خورده، بخاطر همین است که ما نیازمند اتحاد با غرب هستیم.

این که شب و روز تکرار کنیم غربی ها به فکر منافع خودشان هستند و کاری برای ما نمی کنند ناشی از بی رمقی و بی عملی ماست. ما چاره ای نداریم جز کمک گرفتن از قدرتهای غربی.

باید تلاش کنیم تا غربی ها به آن درک برسند که به نفع خودشان هست که علیه روسیه و حکومت تروریستی آخوندها از مردم ایران حمایت جدی و عملی کنند.

به اشتراک بگذارید:
0 0 رای
ارزیابی این پست
12 نظر
قدیمی ترین
تازه ترین پر رای ترین
بازخوردهای درون متنی
همه نظرها