برای انقلاب ۵۷ دنبال مقصر نگردید
هر سال که به روزهای آخر بهمن ماه نزدیک میشویم درد مردم بخاطر وقوع آشوب ننگین ۵۷ تازه میشود و در محافل سیاسی و رسانه های پر مخاطب، تحلیل گران بدنبال مقصر آن فاجعه شوم میگردند و براساس حب و بغض و یا گرایشات حزبی و گروهی دیگری را مسبب پیدایش آن فاجعه می دانند. عده ای میگویند تقصیر شاه بود که اینطور شد و عده ای دیگر میگویند خوشی زیر دل مردم زده بود.
بنظر من تقلیل ریشه های انقلاب ۵۷ به عملکرد حکومت پهلوی و یا غفلت نویسندگان و روشنفکران آن دوره و یا دخالت بیگانگان باعث میشود دوباره به بیراهه برویم و آینده را نیز خراب کنیم. ریشه های انقلاب ۱۳۵۷عمیق تر از این حرفهاست و ریشه در عمق تاریخ ما دارد که بالاخره به اینجا رسید.
تصویر بالا را می بینید؟ این عکس مثلا تمثال مبارک حضرت علی است. در قبل از انقلاب شما این عکس را در همه جا می دیدید. توی زورخانه ها، توی حمام عمومی، توی بقالی ها و فرش فروشی ها و حتی خانه خیلی از ایرانی هایی که اصلا اهل نماز و روزه نبودند اما قاب عکس حضرت علی توی تاقچه شان بود. به قیافه غیر عرب حضرت علی در این تصویر نگاه کنید تا پاسخ پرسش خود را بیابید. چگونه و چه کسانی علی ابن ابیطالب را که یک آدم بدقیافه و زمخت کوتاه قد از بیابان های حجاز که هنری جز آدمکشی و گردن زدن نداشته را برای ما ایرانیان تبدیل به انسانی والا با کرامات انسانی و دلسوز و مهربان کردند؟
البته فقط امام علی نبود که چنین عکس مامانی و ایرانی پسند داشت. عکس امام رضا و محمد هم همینطور بود.
یک تحریف بزرگ در تاریخ ایران صورت گرفته بود که ریشه در اعماق قرون و اعصار گذشته دارد. شما از دوره پهلوی به عقب بروید، وضع بدتر بوده. حتی در بین انقلابیون مشروطه هم ناآگاهی از واقعیت اسلام و مذهب شیعه موج میزند. فقط شیخ فضل الله نوری نبود که به صراحت میگفت اسلام مخالف آزادی است، مخالف قانون گزاری توسط بشر است، مخالف آموزش به دختران است بلکه مخالفان شیخ فضل الله هم نسبت به خطرات اسلام آگاه نبودند. در انقلاب مشروطه، در هردو سوی دعوا، حرف از التزام به شریعت و دین بود. اتفاقا شیخ فضل الله نوری این صداقت و صراحت را داشت که میگفت حقیقت و ذات اسلام در تضاد با آزادی است اما روشنفکران مشروطه خواه اسلام را طوری تفسیر و تحریف میکردند و از قرآن آیه می آوردند که نه خیر، اسلام دین مشورت و عقلانیت و طرفدار علم و دانش و آزادی است. البته آنها هم تقصیر نداشتند زیرا نسل های قبل تر از آنها هم چنین تحریفی را مرتکب شده بودند. مگر سعدی و حافظ و مولوی و ناصر خسرو و دیگران مرتکب چنین تحریفی نشده بودند؟
مگر مولوی در وصف اخلاص علی شعر نسروده بود؟
اتفاقا ما در دوره دبستان یا دوره راهنمایی وقتی به این شعر مولوی می رسیدیم از حضرت علی چنان تصویری در ذهن مان ساخته میشد که خیال میکردیم واقعا حضرت علی فرشته وهمای رحمت بوده:
از علی آموز اخلاص عمل | شیر حق را دان مطهر از دغل |
در غزا بر پهلوانی دست یافت | زود شمشیری بر آورد و شتافت |
او خدو انداخت در روی علی… | افتخار هر نبی و هر ولی |
آن خدو زد بر رخی که روی ماه | سجده آرد پیش او در سجدهگاه |
در زمان انداخت شمشیر آن علی | کرد او اندر غزااش کاهلی |
گشت حیران آن مبارز زین عمل | وز نمودن عفو و رحمت بیمحل |
گفت بر من تیغ تیز افراشتی | از چه افکندی مرا بگذاشتی |
آن چه دیدی که چنین خشمت نشست | تا چنان برقی نمود و باز جست |
در شجاعت شیر ربانیستی | در مروت خود کی داند کیستی |
ای علی که جمله عقل و دیدهای | شمهای واگو از آنچه دیدهای |
خلاصه این که از قرون گذشته و سالیان بسیار دور، ایرانیان دست به تحریفی از اسلام زده تا آنرا مذهبی ایرانی پسند بسازند. مثل این بود که روی بشکه ای از لجن و کثافت لایه ای از عسل ریخته باشند و آنرا به جامعه و فرزندان خود عرضه کنند. بالاخره یکروز گند این قضیه درمی آمد و آن در انقلاب ۵۷ رخ داد.
شما فیلم های سینمایی سیاه و سفید قبل از انقلاب را ببینید. همه جا ذکر مولا علی هست و یا رفتن به امامزاده و یا پابوسی امام رضا و ریختن آب توبه بر روی مثلا یک فاحشه توی کاباره.
روشنفکران مان هم دست کمی از مردم عادی نداشتند. شما حتی کسانی که علیه حکومت پهلوی مبارزه میکردند ببینید چقدر شناخت از ماهیت اسلام و یا تشیع و روحانیت داشتند. هیچکدام از رهبران سازمان مجاهدین شناختی از اسلام نداشتند و هنوز هم ندارند. گروههای چپ که از همه بدتر. آنها نه سوسیالیسم را فهمیده بودند و نه اسلام را. اینها از همه بدبخت تر بودند. نمونه اش حرفهای خسرو گلسرخی است که ابله خیال میکرد امام علی یا امام حسین هم سوسیالیست بودند و برای رهایی خلق های قهرمان مبارزه میکردند!
لازم به ذکر است که غفلت از شناخت خطر اسلام همگانی بود. از شاه و دربار بگیر تا روشنفکر و کراواتی و حتی خان های متجدد و تحصیلکرده. همگی اسلام تحریف شده گوگولی مگولی را پذیرفته بودند و بیخود نبود که از شریعتی و خمینی چنان استقبال میلیونی کردند.
انقلاب 57 دمل چرکینی بود که عفونت آن از حمله اعراب به ایران شروع شد و کسانی سعی کردند از اهریمن اسلام مذهبی بی خطر و فیک درست کنند و بخورد مردم ناآگاه بدهند. این عفونت ها جمع شد و جمع شد و در ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ ترکید. هیچکس نمی توانست جلوی ترکیدن این دمل پر از کثافت و دروغ را بگیرد. شما ببینید ما چند نفر مثل کسروی داشتیم؟ با کسروی چه کردند؟ هیچ قشری از جامعه و هیچ روشنفکر و هنرمندی از کسروی حمایت نکرد چون همه میخواستند اسلام را آنطور که دوست دارند داشته باشند و نه آنطور که هست.
انقلاب ۵۷ مکافات ملتی است که قرن ها به خود دروغ گفت و از دروغهای خود لذت برد.
برای امتیاز دهی به این مطلب، لطفا وارد شوید: برای ورود کلیک کنید