بدا به حال اُرُس



منبع: کتاب جمعه شماره ۳۲- ص ۱۲۷-۱۲۶
فتحعلیشاه قاجار (۴ بهمن ۱۱۵۰ خورشیدی – ۱ آبان ۱۲۱۳ خورشیدی) از سال ۱۷۹۷ تا ۱۸۳۴ میلادی شاه ایران بود. او، یکی از اعضای سلسله قاجار و برادرزاده آغامحمدخان، به مدت ۳۷ سال و ۲ ماه بر ایران حکومت کرد. مهمترین اتفاقاتی که در زمان حکومت فتحعلیشاه روی داد وقوع دو جنگ میان ایران و روسیه بود که با شکست ارتش ایران همراه شد. نتیجه این جنگها امضای عهدنامههای ترکمنچای و گلستان بود که به موجب آن بخشهای بزرگی از قلمروهای شمال غربی ایران که شامل کشورهای معاصر ارمنستان، گرجستان، داغستان، جمهوری آذربایجان و نخجوان میشود از ایران جدا و به روسیه ملحق شدند. وی ۱۶۹ همسر صیغه و عقدی دشت!

بزرگترین خطری که فتحعلیشاه در آغاز سلطنت با آن روبرو شد، شورش برادرش حسینقلیخان بود. حسینقلیخان از سوی شاه به حاکمیت فارس گماشته شده بود اما دعوی سلطنت داشت. بنا گفته واتسن، او جمعی از بزرگان شیراز را گردآورد و از آنان دربارهٔ پیامدهای احتمالی شورش خود پرسید؛ نظرات در شورا مطابق میل او نبودند و نتیجتاً دستور داد سه نفری که مخالف بودند، از جمله میرزا نصرالله علیآبادی وزیر فارس و محمدزمان شیرازی برادر حاج ابراهیم، را کور کنند. سپس با سپاه کوچکی مسیر اصفهان در پیش گرفت.
در راه، محمدولیخان قاجار حاکم عراق عجم به او پیوست. فتحعلیشاه که در خوی بود، به سرعت خود را به ساروق، نزدیکی فراهان رساند. شاه که از وفاداری فرماندهان ایلاتی قاجار، به خصوص سلیمانخان اعتضادالدوله که قصد داشت پس از نابودی یکی از دو برادر سلطنت را مال خود کند، مطمئن نبود پذیرفت علاوه بر فارس، حکومت کرمان را هم به برادر خود بدهد، اما حسینقلیخان به جز مشارکت در سلطنت راضی نبود. نتیجتاً جنگی درگرفت که پیروزی نهایی با فتحعلیشاه بود؛ اما مادرشان آسیه خانم مهد علیا وساطت کرد و پادشاه پذیرفت برادرش را ببخشد و او را به حاکمیت کاشان منصوب کند.

پس از این درگیری، شاه جرئت نکرد سرداران قاجاری که حسینقلیخان را همراهی کردند و در میان ایلات قاجار نفوذ بسیار داشتند را اعدام کند؛ اما سایر همراهان برادر خود چون رهبران قبایل افشار، نانکلی و کلیایی را به شیوههایی نظیر به میل کشیدن و به خمپاره بستن اعدام کرد.
حسینقلیخان سه سال بعد دوباره دست به شورش زد. این بار درویشی از قبایل بیرانوند به نام محمد قاسم بیگ، معروف به ملا بارانی، را با خود همراه کرد و در اگوست ۱۸۰۱ بر اصفهان چیره شد. آنجا خطبه نماز جمعه را به نام او خواندند و سکه ضرب کرد. فتحعلیشاه که در این زمان پایههای حکومت خود را مستحکم کرده بود، بدون هیچ زحمت و درگیری اصفهان را از او پس گرفت. حسینقلیخان ابتدا به لرستان گریخت و سپس در حرم فاطمه معصومه بست نشست. مجتهد شهر، میرزا ابوالقاسم قمی از جانب او وساطت کرد و شاه درخواست آن روحانی را رد نکرد.
حسینقلیخان را به دزاشیب، روستایی در شمال تهران، بردند و آنجا به دستور شاه چشمهایش را کور کردند. چند سال بعد در ۱۸۰۳ میلادی، زمانی که آسیه خانم درگذشته بود، فتحعلیشاه دستور داد تا برادرش را اعدام کنند.
*به میل کشیدن, چهارمیل کردن (impaling) یا به سیخ کردن یا به چوب آویختن یا باسُق زدن نوعی اعدام از طریق شکنجه است. در چهار میل کردن معمولی چوب یا نیزه بلندی را درون بدن فرد محکوم فرو کرده و میگذارند که فرد با دست و پا زدن جان دهد. در این روش از شکنجه/اعدام، چوب یا سیخ پهن و بلندی را درون مقعد یا مهبل فرد محکوم فرو کرده و ادامه داده، تا چوب از دهان یا شانههای فرد بیرون بزند. سپس ستون یا چوب را در حالیکه فرد محکوم روی آن قرار دارد را راست و عمود بر زمین قرار میدهند. فرد با دست و پا زدن و با نیروی جاذبه رفته رفته فرود میآید (به سیخ فرو میرود).
این روش اعدام را اغلب برای درد و زجر کشیدن محکومین به کار میبردهاند. در این روش سعی میشود که چوب فرورفته، ارگانهای حساس بدن مثل قلب و کبد و غیره را مورد اصابت قرار ندهد، تا شخص مدت بیشتری زنده مانده و درد بکشد. از آنجاییکه چوب فرورفته مقعد یا مهبل را بلوکه کرده، زیاد خونریزی انجام نمیگیرد، و اگر این کار با دقت انجام شود، شخص بر روی ستون تا چند روز زنده میماند و درد میکشد.
منبع: ویکی پدیا
برای امتیاز دهی به این مطلب، لطفا وارد شوید: برای ورود کلیک کنید