اگر روزی به نام دانشجو باشد چه روزی بهتر از بیست و چهارم اسفند ماه روز تاسیس دانشگاه تهران به دست رضاشاه کبیر

چهل و چهار سال از فتنه۵۷ و شورش شوم‌ و توطئه سلطه گران گلوبالیسم می‌گذرد که منجر به نابودی ایران و تباهی چند نسل و فلاکت ملت و نابودی صنایع و تجارت و محیط زیست … و استقرار رژیم ارتجاعی-فاشیستی شد که برخی آن‌ را حکومت دینی می‌نامند؛ اما وقتی روابط این حکومت را با عناصر سوسیالیست و کمونیست جهان بررسی کنیم، کاملا آشکار می‌شود این حکومت صرفا دینی نیست بلکه هم در روابط هم‌ در شیوه عمل سیاسی هم‌ در ساختار اقتصادی و هم در حوزه نفوذ، یک حکومت چپ‌گرا‌ و سپس با نام‌ اسلامی است و مثل بقیه گروه‌های تروریست اسلامی از جمله اخوان المسلمین و چریک‌های فلسطینی یاسر عرفات از لحاظ ایدئولوژیکی وابسته به کمونیسم است و حتی اصول فکری آنها را بنام دین توجیه می‌کند. مثلا همانطور که‌ کمونیستها باورمند انترناسیونالیست و ضد‌ ملت و میهن هستند و حتی برای فریب مردم‌ و سوءاستفاده از اسم ملی‌گرایی، مفهوم آن‌ را تغییر داده و گونه خاصی ابداع کرده‌اند و آن را ملی‌گرایی مفید نامیدند تا جبهه ملی و مصدق را مورد حمایت حزب توده در آورند همانطور اکنون جمهوری اشغالگر اسلامی به بهانه امتگرایی با ملت‌گرایی و فرهنگ ملی و مفهوم میهن دوستی ستیز می‌کند و با بهانه شیعه‌گری نظریه انترناسیونالسیم کمونیسم را اجرایی می‌کند.

جمهوری اشغالگر تنها با عملکرد امروزش بستگی به چپ‌گرایی ندارد و بعد از اشغال ایران سلطه‌ چپ و‌ گلوبالیسم را بر ایران حاکم‌ نکرده بلکه قبل از آن نیز پیوند عمیقی بین نیروهای مذهبی و چپ ایجاد شده است و در واقع هر دو در یک جبهه قرار گرفته بودند.
چه تشکیلاتی مثل مجاهدین خلق که دنبال اولین سوسیالیسم تاریخ یعنی علی بود و از مارکسیسم_اسلامی دم‌ می‌زد، و نظریات فلسفی علی شریعتی را در زمینه اسلام سیاسی پیگیری می‌کرد، چه قرار گرفتن رهبران احزاب چپ پشت خمینی و امام‌ خطاب کردن او، همه نشان از اتحاد سرخ و سیاه می‌داد.

اما این اتحاد در دهه ۵۰ هم شکل نگرفته بود بلکه از زمانی که‌ شوروی در جنگ دوم جهانی شمال ایران را اشغال کرد، شروع شد و هم عده ای از روشنفکرنمایان خودفروخته بیگانه شده و در خدمت شوروی درآمدند و هم‌ عده‌ای از آخوندها ارادت خود را به شوروی اعلام کردند و در واقع مزدوری شوروی نقطه اشتراک هر دوی اینها شد و شرایط امروز ما محصول تلاشهای متحد و خیانت آمیز دو جریان چپگرایی و اسلامگرایی سیاسی هست که ما را به تباهی کشیده است.

۱۶ آذر یکی از روزهای شرم آور هست، که نماد سلطه چپگرایی بر دانشگاههای کشور ماست.

اگر بخواهیم نتیجه گیری منطقی ار ۱۶آذر بکنیم، اینکه‌:
۱۶آذر نشان میدهد بیگانگان چطور جوانان ایران را فریب دادند و در دانشگاههای ایران نفوذ کردند و نیرویی را که باید برای سازندگی کشور بکار گرفته می شد، به بهانه فعالیت سیاسی، تبدیل به چریک و تروریست کردند.

دهه۱۳۳۰، دوران اشغال کشورمان‌ بدست‌ شوروی و انگلیس بود و در نتیجه دولت مرکزی بشدت تضعیف شده و کشور تحت سلطه بیگانگان در آمده بود.
در چنین فضایی بود که شوروی تلاش کرد قسمتی از ایران را تجزیه کند، زمانی که این جنایت محقق نشد لکه ننگ جاسوسی را تحت عنوان‌ حزب سیاسی چپ بنام‌ حزب توده را از خود بجا گذاشت و شروع به نفوذ در ارکان‌ کشور کرد و آن را با حمایت‌های مالی و سیاسی گسترش داد‌ و فعالیت‌های بیگانه پرستی را با رنگ و بوی روشنفکرمآبی وارد دانشگاهها نمود و گروهی از جوانان ساده لوح را ملعبه دست خود کرد و با تحریک آنها بر علیه منافع ملی کشور نام جنبش دانشجویی یر آن نهاد.

حزب توده در دوره‌ای نقش محوری داشت بطوری که حتی برخی مدعی هستند بیش از نیمی از دانشجویان دانشگاه تهران عضو یا هوادار حزب توده بودند. شاید این ادعا اغراق آمیز باشد اما در سایه سکوت و تشکل نیافتگی دانشجویان میهن پرست، این گروه‌ها بصورت سازمان یافته و برخوردار و هدفمند و در جهت خلاف منافع ملی، فضای دانشگاهها را آلوده می‌کردند.

روابط جبهه ملی و شخص محمد مصدق با حزب توده و مزدوران چپ ثابت شده است و در دوران نخست وزیریش چپ‌ها که‌ در خدمت او بودند تقویت شدند. بعد از کودتای ناموفق مصدق علیه نظام‌ پادشاهی که اهداف خمینی را پیگیری می‌کرد، در آن زمان با مقاومت مردم‌ موفق نشدند ایران را بیش از آنچه شد نابود کند و خسارتشان با شکست کودتای مصدق متوقف شد و مشروطیت با حمایت ملت به راه خود ادامه داد و روابط بین المللی ایران که توسط مصدق دچار خسارت شده و اقتصاد به حدی نابود شده بود که دولت مجبور به دریافت وام از بانک جهانی شد، بعد از سرنگونی مصدق اوضاع اصلاح شد و همه رشته های چپ‌گرایان پنبه شد.

پس از سرنگونی مصدق و شکست کودتای جبهه ملی علیه پادشاه کشور، که با هدف تثبیت دیکتاوری مصدق و با انحلال مجلس دنبال می شد، سازمانهای تشکیل دهنده جبهه ملی ائتلافی تحت نام نهضت مقاومت ملی  تشکیل دادند و با راه اندازی شورشهای پراکنده‌ سعی در ناامن‌ کردن کشور کردند. در حالی که کشور برای بازسازی ویرانی های حاصل از خیانتهای دولت مصدق، به ثبات و امنیت نیاز داشت و دولت وقت برای احیای دیپلماسی کشور سعی داشت روابط بین‌الملل را بهبود بخشد و این چیزی بود که شوروی از آن‌ ناراضی بود و به واسطه مزدوران داخلی سعی در ایجاد اخلال در این روند داشت.

وقتی خبر دیدار رسمی ریچارد نیکسون معاون رئیس جمهور وقت آمریکا از ایران اعلام شد، حزب توده دست به کار شد و‌ سعی کرد در آن‌ موقعیت کشور را درگیر شورش بکند.
می دانیم شوروی در هنگام اشغال ایران‌ حاضر به تخلیه آذربایجان نبود و سعی داشت آن منطقه را از پیکره ایران جدا کند اما در نهایت با اولتیماتوم دولت وقت آمریکا ناچار به تخلیه ایران شد، با این حال یک انگل بنام‌ پیشه‌وری را برای مدتی از خود برجاگذاشت.
در نتیجه ورود معاون رئیس جمهوری آمریکا برای شوروی سنگین بود. لذا مزدوران داخلی اش را به شورش فراخواند و در ۱۶ آذر با همکاری حزب توده و نهضت مقاومت ملی!! گروهی دانشجوی فریب خورده دست به شورش زدند و محوطه دانشگاه تهران را ناآرام کردند.

دلیل انتخاب محیط دانشگاه‌ تهران این بود که معاون رئیس جمهوری آمریکا طبق برنامه‌ از دانشگاه دیدن می‌کرد، و بیگانه پرستان برای مخدوش کردن روابط خارجی کشور دانشگاه تهران را هدف قرار دادند.

در جریان اقدامات شورشگران‌، از آنجا‌ که دولت وقت پلیس ضدشورش و بسیجی و سپاهی و اطلاعاتی و لباس شخصی و ارتش سرخ نداشت، از ارتش ملی برای آرام کردن اغتشاش استفاده کرد.

بعد از ورود و اقدامات ارتش، اغتشاشگران بر شورش خود پافشاری کردند و تلاش خود را تشدید کردند در نتیجه در دانشکده فنی سه تن‌ از اغتشاشگران به نامهای مصطفی بزرگ نیا  عضو کمیته مرکزی سازمان جوانان حزب توده، احمد قندچی هوادار مصدق و عضو نهصت مقاومت ملی و مهدی شریعت‌رضوی معروف به آذر عضو سازمان جوانان حزب توده، کشته شدند.

فردای آن روز سفر نیکسون به ایران انجام‌ شد و در دیدار از دانشگاه تهران‌ دکترای افتخاری حقوق به ایشان اعطا شد

وقایع ۱۶آذر ۱۳۳۲ نمایانگر نفوذ گسترده شوروی کمونیستی از طریق جاسوسان و عوامل نفوذی در بدنه جامعه ایران‌ است که‌ در دوره مصدق به قدری تقویت شد که جوانان میهن را فریب دادند و بر علیه منافع ملی وادار به اقدام کردند و به شورش واداشتند و جالب است‌ که‌ این خیانتها ینام ملی گرایی توجیه می‌شد .

نتیجه وقایعی مثل ۱۶ آذر ۱۳۳۲ شورش شوم‌ ۵۷ بود که گروه بیشتری ار مردم چشم و‌ گوش بسته در خدمت سلطه‌گران‌ چپگرایی و ابرسرمایه داری شرکتهای چند ملیتی در آمدند که متفقا در جریان گلوبالیسم یا جهانی سازی جمع شده و در گوادالوپ برای نابودی ایران و‌ گسترش تروریسم در خاورمیانه تصمیم گرفتند و بدینسان گروهی از مردم‌ نادان دست به خودکشی جمعی زدند و امروز زندگی ملت ایران محصول این‌ سوءاستفاده از اسم‌ دانشگاه و دانشجو هست که‌ آخوندها بعد از اشغال ایران چنین روز ننگینی را روز دانشجو نام‌ نهادند و یک واقعه خیانت آمیز را به ریش دانشگاه و دانشجو بستند. دانشگاهی که‌ در چهار دهه گذشته آن‌ را نابود کردند و دانشجویانی که‌ اکنون فاقد دانش و توان هستند و مدارک دانشگاهی و‌ پایان نامه های دانشجوئی مورد خرید و فروش قرار می گیرد.

از آنجا که به واقع دانشگاه کانون علم‌ و سازندگی هست، نام‌ نهادن بر روزی که در آن شورشی رخ داده و منجر به کشته شدن افرادی فریب خورده شده، بعنوان‌ روز دانشجو، در واقع منحرف کردن دانشگاه و افکار دانشجو از وظیفه حرفه‌ای است.

اگر روزی بعنوان روز دانشجو باشد، می تواند روز ۲۴ اسفند باشد که‌ روز افتتاح دانشگاه تهران ‌ بدست رضاشاه بزرگ است نه روزی که نماد فریب خوردگی یک عده جوان ساده لوح توسط مزدوران و جاسوسان حرفه ای بیگانگان‌ که هدفی جز نابودی ایران نداشتند.

شرم آور هست که‌ با وجود مشاهده آثار و شواهد چنان شورش هایی بعد از چهار دهه، عده‌ای همچنان‌ آن را روز دانشجو می‎نامند و با آخوندها و ایران فروشان همراهی می‌کنند.

برگرفته شده از اینترنت با ویرایش متن

به اشتراک بگذارید:
0 0 رای
ارزیابی این پست
1 نظر
قدیمی ترین
تازه ترین پر رای ترین
بازخوردهای درون متنی
همه نظرها