انكار نميكنم
رفتم!
سعى كردم در زمان و مكان حال گم بشم، خواستم فراموش كنم كه از كجا اومدم، تصميم گرفتم دور ايرانى رو خط بكشم و به خودم بقبولونم كه من ايرانى نيستم! دليل به اندازه كافى بود، چه در دنياى مجازى و چه در دنياى حقيقى ، همه چى خوب پيش ميرفت و در اين ميان غير از فيس بوك هيچ جاى ديگه فعاليتى نميكرده و اخبار جهان رو دنبال ميكردم. براى هر مرگ و هر شادى اى غمگين و شاد ميشدم تا ماه ابان رسيد، قطع اينترنت، كشتار مستقيم تظاهر كنندگان، نامها و عكسهاى كشته شدگان..ضربان قلبم گوشهام رو كر ميكرد، اشكهام بند نميومد ، اشتهام كور شده بود و سه كيلو وزن كم كردم، عكسهاى كشته شدگان نيكتا، پويا، احمد، رضا، اتنا، حسين ، على ، حمزه، ساسان ……لحظه اى از جلوى چشمهام كنار نميرفتند،باهام حرف ميزدند و ازم سؤال ميكردند، كجايى ، چه ميكنى، كى هستى، چرا؟ تنهامون نذار، كارى كن ، كارى كن:((مطمئن بودم كه اگر اين اتفاقات در هر گوشه جهان ميافتاد، ساعتى مشغول و اندوهگينم ميكرد و بعد فراموش ميشد، فهميدم كه افكارم، احساسم و خواب و خوراكم تحت تاثير اتفاقات درون كشورم و اسايش و شادى هموطنانم هست. برگشتم!فهميدم كه من ايرانيم و شادى ام زمانى تكميل ميشه كه كشورم و مردمانش به ازادى برسند.تصميم دارم تا لحظه اخر زندگى ام در افشاگرى رژيم ضحاكى اخوندى ، هيچ لحظه اى رو از دست ندم و صداى كودكان، زنان و مردانى باشم كه براى ازادى كشورمون، جان عزيزشون رو به حراج گذاشتند.
انكار نميكنم.
برای امتیاز دهی به این مطلب، لطفا وارد شوید: برای ورود کلیک کنید