انقلاب هیبریدی؛ مبارزات پارتیزانی+ نافرمانی مدنی+اعتصابات سراسری= سرنگونی جمهوری اسلامی و اما و اما!

جمهوری اسلامی که فرزند ناقص الخلقه و صد پدر و نتیجه هماغوشی ارتجاع سیاه ( ملایان + مصدقی ها) و ارتجاع سرخ ( اوباش توده+ فدایی+مجاهد و در کل چپ ۵۷ تی) و اشتباهات مرگبار شاه در عدم سرکوب تروریست ها است، خودش محصول انقلاب است و با یک انقلاب معمولی از بین نمیرود؛ چرا که این شتر گاو پلنگ یک رژیم متعارف و معمولی نیست.

این رژیم فاشیستی بر اساس دکترین گروگانگیری کار خودش را آغاز کرد و تا امروز که کمرش شکسته و پشیزی ارزش حتی در ذهن طرفداران پولکی خویش ندارد، همچنان با تکیه بر دکترین گروگانگیری و سیاست النصر بالرعب است که ظاهرش سرپا مانده است؛ گر نه از درون این رژیم پوسیده است و تبدیل به لاشه بویناکی شده است که همه از مرگش حرف میزنند.

خوشبختانه پس از دی ماه ۹۶ و به ویژه کشتار آبان ۹۸، مردم فهمیده اند که این رژیم غیر متعارف فقط با روش های غیر متعارف و صد البته ترکیبی از میان میرود. وقتی رهبر کودک کش و جنایتکار نظام حرف از نبرد ترکیبی میزند، درست می گوید اما او جنگی را که در امریکا دنبالش میگردد را باید در داخل و در ۴۵ سال سیاست شکست خورده انقلابیون ۵۷ تی جستجو کند.

امروز دیگر بر همگان ثابت شده است که سیاست اسلام ناب محمدی النصر بالرعب است و برای شکستن این سد باید مردم هم وحشتی بزرگتر پدید آورند تا موفق شوند، و اما، و اما ایراد کار این نیست که دهه پنجاهی ها و شصتی ها و هفتادی ها و هشتادی های نازنین و حتی نودی های هزار بار فهمیده تر از اوباش ۵۷ تی نمیدانند که این رژیم تنها با نبردهای پارتیزانی از میان میرود، بلکه سوال اصلی همیشه این بوده است:

چگونه میشود از مردمی بی غایت صلح جو و عاشق زندگی و شادی و آدم حسابی که در جامعه دکتر و مهندس و فروشنده و پرستار و تاجر و کاسب و … هستند، خواست که همانند بسیجی ها و سپاهی های بزدل و کودک کش بی رحم و بی شرف باشند و دست به خوک کشی بزنند!؟

چگونه میشود از نسلی که هزارفرسنگ با اوباش ۵۷ تی سبک زندگی اش فرق دارد و به جای خمینی غزیزم بگو تا خون بریزم، به دنبال زن زندگی آزادی است، میتوان انتظار داشت که همانند بسیجی ها و سپاهی ها که سالهاست زن کشی و کودک کشی را در سوریه و عراق و فلسطین و یمن تمرین کرده اند و حتی مدال المپیک (مورد جواد فروغی) هم گرفته اند، خواست همانند آنها خون بر زمین بریزند و دست به ویرانگری موقت ، به قصد آبادانی فردا بزنند؟

نافرمانی مدنی نسل بعد از انقلاب کمر این حکومت را شکسته است اما برای انداختن این هیولای هفت سر باید دشنه را در قلبش فرو کرد. این هیولای هفت سر را باید در مبارزات ترکیبی از میان برد. یعنی همانگونه که قهرمانان ملی ما در این یک هفته ای که گذشت، پراید را تبدیل به سلاح کردند و از روی آخوند جنایتکار و متجاوز رد شدند، از آن طرف هم دختران دلیر نسل بعد از انقلاب با نپوشیدن روسری، سیاست یا روسری یا توسری را به شکست کشانده اند و این واق واق های سگ های تازی جمهوری اسلامی نشانه تسلیم است.

در این نبرد ترکیبی اما شاید مهمترین بخش و چالش برانگیزترین قسمت ماجرا بخش اعتصابات سراسری باشد. در حکومت های متعارف هزاران سندیکا و سازمان های مردم نهاد از حقوق کارگران و کارمندان تحت پوشش خویش دفاع میکنند اما در جمهوری اسلامی مردم از چنین نهادهایی محروم هستند و جمهوری اسلامی با اخراج فله ای و جایگزین کردن بیکارهای جویای کار که از قضا ایرانی هم هستند، هیچوقت نگذاشته اعتصابات سراسری به آن شکلی که ما انتظار داریم جلو برود.

سیاست گروگانگیری شغل و جان و مال مردم در کنار خشونت بی حد و حصر اوباش بسیجی و سپاهی گر چه در پایان محکوم به شکست است و سرانجام روزی سیل مردم اینها را غرق خواهد کرد اما این دکترین گروگانگیری خسارات جبران ناپذیری به مردم زده است.

یکی از دلایل عدم موفقیت فراخوان های اعتراضات سراسری این است که گوریل جمهوری اسلامی پایبند هیچ قانونی _ حتی قوانین شخمی خودش_نیست و این کار را سخت میکند.

در دنیای آزاد منهای جمهوری اسلامی و طالبان و داعش و ونزوئلا و ترکیه و روسیه و رفقا و شرکا، اگر اعتراضات و اعتصابات شکل بگیرد، هیچکس کارگرها و کارمندان را اخراج نمیکند و اعتصابات سراسری جواب می دهد، اما در جمهوری اسلامی به دلیل وجود نداشتن سندیکاهای مردم نهاد و بی برنامه بودن مردم و عدم وجود شورای رهبری مخالفان مورد تایید مردم داخل برای ایران پساجمهوری اسلامی و از همه بدتر مشتی اقلیت خائن ایرانی که جویای کار بوده اند و در لیست انتظار هستند و اگر نظام به ایشان پیشنهاد کار بدهد، با سر میدوند، حداقل تا کنون اعتصابات سراسری که شاید مهمترین بخش براندازی این نظام باشد، شکل نگرفته است.

در ضمن فراموش نکنید رژیم انواع و اقسام مزدور سپاه قدسی را برای چنین روزی آماده کرده است که همانند آبان ۹۸ و اعتراصات اخیر، برای آدمکشی و پر کردن جای کارگران و کارمندان معترض فعال در حوزه نفت و گاز، به میدان بیاورد.

من نمیدانم اکثریت خواب هستند، یا خود را به خواب زده اند؟ما داریم از رژیمی صحبت میکنیم که جوان مردم را میگیرد، تجاوز میکند، گلوله باران میکند و سپس جسد را هم تحویل نمیدهد و از خانواده مقتول پول و باج میگیرد که جسد جگرگوشه ایشان را تحویل دهد و تازه اجازه سوگواری هم به عزاداران نمیدهد و اگر هم حرفی بزنند، تهدید میکنند که بچه دیگرتان را هم خواهیم کشت! تازه در کنار این همه جنایت و رذالت، ممنوع المعامله کردن و مصادره اموال مردم را هم از یاد نبریم.

خب با چنین رژیمی که در دنیا به لحاظ جنایت و غارت و بی اخلاقی بی همتاست، چگونه میشود از راه های عرف مبارزه کرد؟

حرف آخر این است که این هیولای هفت سر خودش زاده انقلاب است و تنهادر یک انقلاب هیبریدی یا به قول رهبر کودک کشش جنگ ترکیبی از میان میرود. یعنی برای برانداختن این هیولا آسان ترین راهی که به نفع مردم باشد، این است که اوباش بسیجی و سپاهی اسلحه بر زمین بگذارند.

با توجه به بدعهدی خمینی و اطرافیانش در سال ۵۷ و فریب ارتش و کشتار نظامیان، این سناریو با هزار اما و اگر همراه است و تنها زمانی اتفاق می افتد که مثلا مثل زمان سقوط صدام، آمریکا فرماندهان را خریده باشد و با حمله نظامی به سرکوبگران، راه را برای بیرون آمدن مردم و پایان بخشیدن نظام به دست خود مردم، هموار کند و یا مردم با تظاهراتهای میلیونی و داشتن رهبر نرم خویی چو رضا پهلوی که به دنبال سیاست عفو حداکثری است، بتوانند با این جانیان کودک کش معامله کنند.

مشکل این معامله غیر اخلاقی در این است که سپاه و بسیج میدانند ۴۴ سال است که باد کاشته اند و توفان درو خواهند کرد و خشم عمومی ملت را هیچکس_ حتی شاهزاده نرمخو و نرم تن و گاندی دوست_ نخواهد توانست کنترل کردن!

در سقوط جمهوری اسلامی خبری از گل و بلبل و بوی سوسن و یاسمن نخواهد بود. جمهوری اسلامی زاده انقلاب است و این انقلاب اسلامی تنها با یک انقلاب هیبریدی و صد البته آغشته به جنون از بین می رود. صحنه هایی که خشم ملت در فرداهایی که خیلی نزدیک است، خلق خواهد کرد، مایه عبرت همه جنایتکاران خواهد شد. صحنه هایی که مرگ قذافی و صدام در برابرش رمانتیک خواهد بود!

به اشتراک بگذارید: