انقلاب آبان ماه، از فاصله ده هزارپایی
غربی ها یک اصطلاح جالبی دارند که هربار میخواهند به موضوع یا مسئله ای نگاه کلی و جامعی داشته باشند می گویند بیایید آنرا از فاصله ده هزار پایی نگاه کنیم. منظورشان این است که وقتی شما با هواپیما به ارتفاع 10000 پایی میروید همه ابعاد یک شهر یا یک منطقه را یکجا می بینید. این نوع نگاه از آسمان با نوع نگاه کسی که در داخل خانه و یا کوچه آن شهر قرار دارد کاملا متفاوت است.
در نگاه معمولی، شکی نیست که زور رژیم مستبد و جنایتکار جمهوری به مردم بی دفاع چربید و با کشتار وحشیانه مردم و قطع اینترنت، اعتراضات را سرکوب کرد. هنوز بسیاری از خانواده ها اجساد عزیزانشان را دریافت نکرده اند. بسیاری از مردم زخمی شده اند و عده زیادی در بازداشتگاههای رژیم اهریمنی زیر فشار و شکنجه هستند و هیچ بعید نیست تعداد دیگری از همین عزیزان در بازداشتگاهها کشته شوند.
خامنه ای و باند جنایتکارش آشکارا رو در روی مردم قرار گرفتند. بی مهابا به مردم گلوله زدند و کشتند و زدند و دستگیر کردند. در واقع خامنه ای با مشت آهنین به مردم فهماند که حرف حرف من است و کسی که کوجکترین اعتراضی بکند خونش را می ریزیم.
اکنون خامنه ای و حسن روحانی و همراهانش، بر روی کشته های مردم جشن پیروزی گرفته اند و خامنه ای کثافت با بیخندی شیطانی اعلام کرد که ما دشمن را عقب زدیم!
خب، این نگاه معمولی و دردناک به این واقعه است که هر ایرانی پاک سرشتی دلش از آن خون است.
اما بیایید یک نگاه کلی تر و جامع تری به این رویداد داشته باشیم:
انقلاب آبان، پرده از چهره کریه خامنه ای و جمهوری اسلامی و روحانیت شیعه برداشت. مردم کوچه و خیابان در روز روشن دیدند که وقتی نماینده خدا بر روی زمین اراده کند که استخوانهای یک مردم بی دفاع را خرد کند، نه از عذاب خدا می هراسد و نه به حد و مرزی در جنایت و قتل و خونریزی می شناسد. آن همه حدیث و روایت که اگر ماه را در یک دست و خورشید را در دست دیگرم بگذارید حاضر نیستم دانه ای را از دهان مورچه ای بستانم همه مزخرفات دروغینی است که آخوندها برای استحمار ما می گفتند. این حرفها را خودشان هم باور ندارند.
نسل جوانی که در زیر سایه تعلیمات و تبلیغات شبانه روزی این رژیم مذهبی بزرگ شده و از تاریخ سرزمین خود بی اطلاع است پس از دیدن این همه زورگویی و قساوت و بیرحمی یک آخوند و یک مجتهد و یک فقیه، در برابر این پرسش قرار می گیرد که شاید این پدرسوخته ها نسل در نسل همینگونه جنایتکار بوده اند و بیخود برای ما نقش امام و امامزاده را بازی میکرده اند.
واقعا آگاه کردن یک نسل، بیدار شدن یک ملت، بخود آمدن نسلی که هویت خویش را گم کرده اند کار ساده ای بود؟
اتفاقاتی نظیر کشتار بیرحمانه مردم و خفه کردن صدای ملت در روزهای اخیر، با وجود همه تلخی هایش، حاوی یک پیام امیدبخش است و آن روی گردانی مردم از جماعت آخوند و ادعاهای دروغین آنهاست.
قبل از این اتفاقات، بسیار سخت بود که به مردم عادی گفته شود آخوندها از زمان شاه اسماعیل با زور شمشیر ما را شیعه کردند. آنها به نام خدا و مذهب هزاران نفر را سر بریدند و اموال و نوامیس بسیاری را تصاحب کردند. در طول قرنها آخوندها همواره یا مزدور و مجیزگوی حاکمان مستبد و خونریز بودند و یا اگر از حکومت رانده شدند، زندگی انگلی داشتند و دست گدایی بطرف مردم ساده لوح دراز میکردند.
انقلاب 57 باعث شد این جماعت با کمک کمونیستها قدرت را بدست بگیرند. از همان روز اول شروع به اعدام و آدمکشی کردند اما بدلیل عمیق بودن باورهای مذهبی در فرهنگ مردم، هر بار لایه های نازکی از جامعه به ماهیت پلید و جنایتکار این حکومت پی می برد و بقول خودشان از قطار انقلاب به بیرون پرتاب میشد.
اتفاقات جنبش 88 و سپس دی ماه 96 و نهایتا انقلاب آبان 98 باعث شد تقریبا همه مردم ایران از قطار جمهوری اسلامی به بیرون پرتاب شوند. شما ببینید در اعتراضات روزهای گذشته حتی یکبار هم شعار” الله اکبر” از زبان مردم معترض نشنیدید. باوجودیکه هنوز همه اخبار بدست مان نرسیده ولی تاکنون بیش از ده- دوازده مکان منتسب به آخوندها مثل دفتر امام جمعه و یا مدارس دینی آخوندها به آتش کشیده شد.
اینها نشانه های خوبی است که حقیقتا ما در تاریخ چند قرن گذشته خودمان نظیرش را نداشتیم. شما تاریخ را مرور کنید. همیشه آخوندهای حقه باز یکنفر را به ارتداد یا بهایی بودن یا مهدورالدم بودن متهم میکردند و مردم ناآگاه را برای کشتن طرف تحریک میکردند. تاریخ ما پر است از چنین رویدادهایی که همواره مردم ساده لوح ابزار و وسیله امیال آخوندهای جنایتکار بودند.
اما این روزها ما شاهد هوشیاری مردم هستیم. حمله مردم به مراکز آخوندی فقط یک پیام دارد و آن این است که همه تبلیغات شما در طول این چهل سال کشک بوده. مردم از روحانیت شیعه و جمهوری اسلامی عبور کرده اند.
برای امتیاز دهی به این مطلب، لطفا وارد شوید: برای ورود کلیک کنید