امضا کنید: دادخواهی کشتار زندانیان سیاسی
فراخوان ۱۰۴ تن از روشنفکران، هنرمندان و فعالان مدنی به همدلی وجدانهای بيدار
با امضای خود از این فراخوان پشتیبانی کنید
در تابستان سال شصت و هفت، جمهوری اسلامی هزاران زندانی سياسی را به مسلخ برد و به سرکوب مخالفان که از همان فردای استقرارش بر اريکه قدرت آغاز کرده بود اوجی خونبار بخشيد، بی آنکه فرياد اعتراضی در داخل و خارج کشور برخيزد. شکوههای خانوادههای قربانيان در گلوهاشان محبوس ماند. بيرون از مرزها نيز، اخبار اين کشتار، همچون حبس و اعدامهای پيش از آن، تنها در چهارچوب نشريات گروههای حقوق بشری و درعرصه فعاليتهای تبعيديان انعکاس يافت، که در شرايط آنزمانی فقدان شبکههای مجازی بسی محدود بود. صاحبان قدرت در ايران گمان میبردند که اين سکوت سنگين حقيقت را مدفون خواهد کرد. اما با گذشت سالها، خاطره جمعی، هر روز بيش و بيشتر به شناخت حقيقت راغب گشت. زندانيان سياسی از بند رستهای که قلم به دست گرفتند واقعيت گسترده حبس و شکنجه و اعدام در دهه شصت را تصوير کردند و هرروز برگی بر اسناد اين جنايات افزودند و میافزايند. بيرون از کشور، فعالان حقوق بشر، مبارزان سیاسی، برابری خواهان، مدافعان حقوق زندانيان سياسی، کنشگران ضد شکنجه و اعدام و کوشندگان آزادانديش فرهنگ و هنر به روشنگری و حقيقتجویی همت گماشته وهرگز دست از تلاش برنداشته اند. با گسترش رسانههای برونمرزی و ياری شبکههای مجازی صدای اينان امروز انعکاسی کمابيش درخور يافته است.
اينک، درهمان حال که حبس و شکنجه و اعدام و بیحقوقی زندانيان در جمهوری اسلامی ادامه دارد، بيش از پيش روشن شده که سکوت درباره جنايات سياسی دهه شصت تنها و تنها در خدمت تداوم سرکوب سياسی و اجتماعی و فرهنگی است. آشکار گشته که تا زمانی که حاکمان پاسخگوی اين جنايات نشده اند نمیتوان به پايان گرفتن حبس و شکنجه و قتل مخالفان و لغو مجازات اعدام در ايران اميد بست. اهميت اين امر زمانی روشنتر میشود که به تغيير استراتژی جمهوری اسلامی در اين باره توجه کنيم. اينان مدتی است سکوت خود را شکسته اند و به ساخت و پرداخت سناريوهای دروغين برآمده اند تا به سرکوب خونين دهه شصت و کشتار جمعی محبوسان سياسی در تابستان شصت و هفت مشروعيت بخشند. بودجههای هنگفتی صرف اين استراتژی تبليغاتی، و از آنجمله روايت سازی و توليد فيلمهای سينمایی و سريالهای تلويزيونی شده و میشود و حاکميت سانسور فضا را برای اثرگذاری جعليات حکومتی آماده تر میکند. در چنين فضایی، پيشبرد امر دادخواهی نياز به تقابل جدیتر وهمه جانبه تر با دروغ پراکنی و افزونی تلاشها برای روشن ماندن چراغ حقيقت دارد.
توجه به اين نکات، اهميت پرونده محاکمه حميد نوری، يکی از مسئولان هيئت مرگ در زندان گوهردشت ( زندان رجائی شهر) کرج را، که هم اکنون در کشور سوئد جريان دارد، روشنتر میکند: به همت کوشندگان، خاصه ايرج مصداقی، که خود در زمره شاهدان کشتار زندانيان سياسی در تابستان شصت و هفت است، و نيز همياری شماری ديگر از اين شاهدان، برای نخستين بار، يک سيستم قضایی بیطرف و دمکراتيک به پرونده يکی از عاملان و دست اندرکاران اين جنايت بزرگ رسيدگی میکند. در مقابل، جمهوری اسلامی تمام تلاشش را به کار گرفته تا اين پرونده را که باز شدنش خود يک پيروزی غيرقابل انکار برای جنبش دادخواهی است، بی اعتبار کند. اين تلاشها از جانب حاکمان مسئول اين جنايات البته دور از انتظار نيست. دريغ اما که کارشکنیها در باره اين پرونده فقط به ترفندهای تباه حکومت ختم نمیشود و از همان ابتدا شاهد سنگ اندازیهای ناشی از مخالفتهای ايدئولوژيک و سياسی با کوشندگان اين پرونده هستيم که با هر انگيزهای صورت گيرد، حاصلی جز خدمت به اهداف جمهوری اسلامی در پنهان کردن حقيقت و انکار جنايت ندارد و نخواهد داشت.
در چنين شرايطی، به ثمر رسيدن محاکمه حميد نوری برای پيشبرد امر دادخواهی کشتار زندانيان سياسی در تابستان شصت و هفت، همدلی فعال کوشندگان حقوق بشر، مدافعان آزادی و برابری، مخالفان حبس و شکنجه و اعدام و نيز همراهی روشنفکران و هنرمندان آزاديخواه را میطلبد تا هريک بر پايه امکانات و توان خويش در حمايت از اين اقدام قدم بردارند.
ما با درک اين موقعيت خطير، همه وجدانهای بيدار را به چنين همدلی و همياری فرامیخوانيم.
با امضای خود از این فراخوان پشتیبانی کنید.
برای امضا اینجا را کلیک کنید
برای امتیاز دهی به این مطلب، لطفا وارد شوید: برای ورود کلیک کنید