الو آقای مکرون؟ خودتان هستید؟
– الو آقای مکرون؟
– ووی یعنی بله
– خودتان هستید؟
– بله خودم هستم جناب رئیسی. چه کاری داشتید؟
– باورم نمیشه! …چیزه یعنی واقعا خود خودتان هستید؟
– ای بابا، خودم هستم دیگه، عمه ام که نیست.
– آقای مکرون واقعا دستپاچه شدم. یعنی واقعا باورم نمیشه با رئیس جمهور فرانسه صحبت می کنم. جانشین به حق ناپلئون و شارل دوگل!!
– راحت باش، حالا حرفتان را بزنید
– راستش خواستم بگم شما که با این آقای پوتین رفیق هستی…
– لابد می خواهید درباره حمله روسیه به اکراین به او نصیحت کنم؟
– نه، می خواستم به پوتین بگویید محض رضای خدا دیگه فیلمی از پشت صحنه سفر اینجانب به مسکو منتشر نکنند. آبرومان رفت.
– باشه میگم ولی خرج داره
– ما در خدمتیم
– خب، دیگه چه امری داشتید؟
– مسئله دیگر این است که خواستم به شما پیشنهاد کنم که ما حاضریم بیاییم و در فرانسه سرمایه گذاری کنیم.
– چه خوب، چه عالی، دوست دارید توی چه زمینه ای سرمایه گذاری کنید؟
– ما به سپاه ماموریت دادیم برای نیاز داخلی برایمان برنج بکارد اما چون کمبود آب داریم می خواستیم بیاییم در فرانسه این کار را بکنیم. شما به ما زمین و آب و بذر و ماشین آلات و انبار بدهید ما هم برایتان برنج می کاریم. آنهم چه برنجی، برنج صدری که هر دانه اش موقع پلو پختن قد می کشد اندازه نان فرانسوی!
– جناب رئیسی! این که اسمش سرمایه گذاری نیست بلکه حقه آخوندی است. ما حاضریم از هند و پاکستان برنج وارد کنیم به شما بفروشیم. شما فقط گونی هایش را عوض کنید و با مارک برنج صدری بفروشید.
– راست گفتی. چرا تا بحال به عقل خودمان نرسیده بود. بروم این را فورا به مقام رهبری بگم. فعلا خدا حافظ. خانم بچه ها را از طرف من ببوس!
– اوقوا مسیو
برای امتیاز دهی به این مطلب، لطفا وارد شوید: برای ورود کلیک کنید