اخلاق ایرانیان
حال که شیخ گرامی تصویری از جامعه و گاه آینه ای در برابر ما گرفته شاید خوب باشد که نگاهی هم به اخلاق ایرانیان پیش ار اسلام بیاندازیم تا ببینیم که مردمان در این سرزمین چگونه میزیستند و اخلاقشان چگونه بود. این مختصر از مقاله “اخلاق ایرانیان” نوشته محمد جواد مشکور نقل میشود
هرودت می نویسد: ایرانیان زادروزشان را از هر روز دیگر محترم می دارند .در این روز توانگران گاو و شتری کباب می کنند.کسانیکه بی چیزترند به گوسپندی اکتفا می کنند. آب دهان انداختن در نزد دیگران جایز نیست.
دو دوست چون در کوچه بیکدیگر برخوردند یکدیگر را می بوسند. اگر کسی فروتر یا کهتر از دیگری باشد در برابر فرد مهتر بزانو در می آید و یا پای او را میبوسد.
پارسیان پیش از آنکه لیدیه را بگیرند هیچ تجمل و تناسائی نداشتند و شلوارهای گشاد چرمی بپا میکردند و همه لباس ایشان چرمین بود. پارسیان به همسایگان خود احترام می کنند.
پارسیان عادت بیگانه را زودتر از دیگر ملتها می پذیرند، لباس مادی می پوشند زیرا آن را زیباتر از لباس بومی خود می دانند. در هنگام جنگ زره مصری بر تن میکنند.
پارسیان دوست دارند که دارای پسران بسیار باشند. شاهنشاه به کسانی که بیش از دیگران پسر داشته باشند هدیه می دهد. هیچگاه پارسیان پدر و مادر خود را نمی کشند. دروغ گویی ننگین ترین عیب یک پارسی است . و پس از آن شرم آورترین نقص داشتن قرض است و جهت آن اینست که می گویند شخص بدهکار ناگزیر به دروغ گفتن است.
اگر کسی به بیماری جذام گرفتار گردد و یا تنش را زخمهای سفید بپوشاند او را از خود رانده و به شهر راه نمی دهند، و نیز کبوتران سفید را می رانند زیرا عقیده دارند این بیماری از آنها ساری می شود.
مجسمه ساختن و بت پرستیدن در نیز پارسیان مرسوم نیست، پارسیان پرستش خداوند را بر قله کوههای بلند بجا می آورند. پارسیان در ادعیه خود برای فتح و پیروزی و سلامتی و کامیابی شاه دعا می کنند.
خنده و شوخی در مجالس پارسیان بسیار زشت و ناپسند است و از سخنان بیهوده و نابجا پرهیز دارند.
دوستی و وفاداری از صفات پارسیان است و داریوش به داشتن این صفات چنان که بر دخمه اش نوشته شده ، افتخار داشت.
در ایران پادشاهان و حکمرانان در اخذ تصمیم آزاد نیستند و رأی خود را همواره با مشورت انجمنی از خردمندان به مورد اجرا می گذارند پارسیان خدمتگزاران خود را به گناهان کوچک و یا در برابر ارتکاب یک گناه مجازات سخت نمی کنند و حتی شاه هم نمی تواند با یک گناه کسی را محکوم به مرگ کند . پارسیان خود را خداوندگار و صاحب اختیار همه آسیا و مردم آن می دانند ، و به کشت و زرع و پرورش حیوانات اهلی و سودمند و کاشتن درختان و آبادکردن زمین علاقمندند.
امروز پارسی ها مانند مادی ها ، مردمان تن آسا و تن پرور شده اند ، حتی بعضی از آنان می خواهند که پایه های تختخواب های نرم آنان بر قالی ها باشد تا مقاومت کف اتاق را نرم تر حس کنند . از نظر تجمل هر روز بر اسباب سفره و میز غذا می افزایند . در زمستان تنها اکتفا نمی کنند که سر و بدن و پاها را بپوشانند بلکه دستکش هایی از پوست های ضخیم بر دست می کنند تا خود را از شدت سرما نگاهدارند . آنان در تابستان اکتفا به سایه ی درختان و تخته سنگ ها نمی کنند بلکه از چترهای آفتاب و سایبان ها استفاده می نمایند .
سابقاً رسم چنان بود که پارسی ها پیاده در جاده ها حرکت نکنند . مقصود از آن این بود که سوارکاران خوبی باشند ولی امروز بر روی اسبان قالی می اندازند تا جای نشستن آنان نرم باشد
سابقاً رسم این بود که پارسیان سوارانی تربیت می کردند که برای جنگ جزو قشون شوند و آنان سلاح برگرفته به جنگ می رفتند ، ولی امروز این طور نیست . به جای ایشان دربان ، نانوا ، آشپز ، آ؛بدار ، حمامی و پیش خدمت داوطلب خدمت نظام می شوند و حقوق می گیرند و بی مصرف نمی گردند.
امروز پارسیان بر خلاف سابق که از نزدیک می جنگیدند ، از دور جنگ می کنند و از جدال نزدیک احتراز دارند.
ارابه های جنگی داس دار که در پیش بسیار متداول بود کم تر در جنگ ها به کار می رود ، جنگاوران لشکر ایشان ، سپاهان مزدور یونانی هستند ، خود ایرانیان از جنگ با یونانیان پرهیز می نمایند.
پارسیان امروز احترامشان نسبت به مقدسات مذهب و پدر و مادر و اسلاف درباره ی یکدیگر و مردم کم تر از پیش است.
باز گزنفون در کورشنامه مینویسد: ایرانیان تربیت شده بر سر سفره از خود هیجان و هوسناکی نشان نمی دادند. بلکه چنان خود را حفظ می کردند که گویی اصلا بر سر سفره ننشسته اند. همانطور که سوارکاران خونسردی خود را از دست نمی دهند. بر سر سفره از مطالبی پرسش می کردند که دیگران سوال از انها را دوست داشتند. و در موضوعات شوخ طبعی نشان می دادند که این شوخ طبعی مطبوع دیگران بود.در گفتگوها همواره از هر اهانت و دشنام گویی به یکدیگر پرهیز می کنند. ایرانیان به فرزندان خود تقوی و فضیلت می آموختند. همچنان که دیگران به آنان خواندن و نوشتن یاد میدادند.
در قوانین ایران بیش از هر چیز کوشش می شد تا افرادی تربیت کنند که آنان را پیش از دست یازیدن به کارهای ننگین و شرارت آمیز مانع شوند.
برای تربیت جوانان جای مخصوصی به نام جایگاه آزادی داشتند که در کنار کاخ شاهی ساخته شده بود….
کودکان ایرانی تا 16 سالگی تیراندازی و زوبین افکنی می آموختند. پس از آن تا مدت ده سال به عنوان نوجوان شبها را در کنار بناهای عمومی بسر می بردند تا هم از شهر محافظت کنند و هم بسختی و صبوری معتاد شوند..
چون پارسیان دوازده قبیله اند گروههای سنین مختلف نیز دوازده رئیس دارند. اداره کودکان با پیرکردانی بود که شایستگی صحیح تربیت آنان را داشتند.
ایرانیان که در پارس زندگی میکردند لباس ساده ای می پوشیدند و در برابر گرسنگی و تشنگی و بلایا از خود مقاومت نشان می دهند. در ایران برای ازدواج و عروسی از پدر و مادر خود اجازه میگیرند.
تسترابون در مورد اخلاق مردم ایران در زمان هخامنشی چنین مینویسد:
کیفر نافرمانی در ایران این است که سر و دست نافرمان را بریده تنش را بدور می اندازند.
ایرانیان زنان متعدد می گیرند و با وجود این زنان غیر عقدی بسیار دارند و منظورشان از تعدد زوجات داشتن فرزندان است. ایرانیان بر روی عهد و پیمان خود سخت استوارند.
هر کس کمان و فلاخن دارد. ایرانیان روی میزهای غذا اقسام حیوانات را درسته می چینند. بسترها و جامها و سایر اشیاء از زر و سیم می درخشد.
مراسم دفن چنین است که مرده را پیش از آن که بخاک بسپارند موم میمالند. مردگان مغان را تا وقتی پرندگان ندریده اند نمی توان دفن کرد.
رسم مغان چنین است که حتی با نامادری و دختر خود ازدواج میکنند. پارسیان در زندگی خود میانه رو اند اما پادشاهان و شاهزادگان در عیش و نوش غوطه ورند.
دینون مورخ یونانی معاصر با فیلیپ مقدونی (359-336 ق. م ) می نویسد:
ایرانیان در هوای آزاد و فضای باز پرستش خدای را بجا می آوردند.
وی می نویسد : در پادشاهی چنین فرمان رفته بود که هیچگونه پارچه هایی که بافت کشور بیگانه است نباید بر روی میز شاهنشاه باشد.
استرابون جغرافی دان نامدار چنین می نویسد:
ایرانیان مردگان خود را عاری از هرگونه زینت دفن می کنند و هیچگاه اجساد را نمی سوزانند .
آمین مارسلن مورخ یونانی می نویسد:
ایرانیان اسراف در خوراک را روا نمی دارند و هرگز بیش از اندازه غدا نمی خورند.
ایرانیان به کشت و زرع و پرورش حیوانات اهلی و سودمند و کاشتن درختان و آباد کردن زمین علاقه بسیار دارند.
گزنفون در کورشنامه ی خود چنین آورده است
نسبت به زیردستان به استبداد رفتار میکنند و خود را مالک و صاحب اختیار میدانند.
اخلاق ایرانیان در عصر اشکانی
استرابون مینویسد: در زمان اشکانیان ازدواج با محارم یعنی اقربای نزدیک کاری پسندیده بوده است. زنان پارتی از مردان در حجاب بودند و اندرونی بزرگان پارتی از بیرونی مجزا بود و زنان در زندگی خارج از منزل مردان دخالت نمی کردند. بطور کلی مقام زنان نزد پارتی ها پست تر از مقام آنان نزد مادها و پارسی ها بوده است.
پارتیها با اسیران خوش رفتار بودند و پناهندگان به خود را با آغوش باز می پذیرفتند و عهد و پیمان خود را نگاه می داشتند.
باز استرابون مینویسد: شاه بر سفره همواره پایین تر از مادر خود می نشست. ایرانیان اگر قسمتی از بدنشان از لباس خارج باشد آن را بیشرمی می دانند و مایلند جامه ای به تن کنند که سراپای آنان را فرا گیرد.
پلوت شاعر رومی دو قرن پیش از میلاد در حق ایرانیان گفته: در عمل بنده و اسیرند، در قول و حرف آزاد.
پلوتارک می نویسد: پارتیها گیسوان را به رسم سکاها بلند و ژولیده می گذاشتند.
اخلاق ایرانیان در عصر ساسانی
آمین مارسلن مورخ یونانی(330-400 میلادی) در باره اخلاق ایرانیان مینویسد: ایرانیان اسراف در خوراک روا نمی دارند و بغیر از خوراک درباریان و بزرگان که در وقت مقرر صرف می شود دیگر مردم هرگاه میل دارند غذا می خورند و هرگز بیش از اندازه صرف نمی کنند.
و نیز مینویسد: ایرانیان همانسان که از بیماری طاعون حذر میکنند از شرب مسکرات زیاد نیز میپرهیزند. ایرانیان در هنگام غذا خوردن سخن نمی گویند و دست به غذای یکدیگر نزده و به اطراف نمی نگرند.
باز آمین مارسلن در وصف ایرانیان مینویسد: ایرانیان تقریباَ تمام کشیده قامت هستند و رنگشان زیتونی یا تیره است. ابروانشان قوسی است و در وسط پیشانی بهم می پیوندد. ریششان مورد مواظبت مخصوصی است و موهای بلند و مجعدی دارند. بی نهایت محتاط و سوء ظنی هستند بطوریکه از ترس مسموم شدن یا جادو وقتی در خارج از کشور خود در خاک دشمن هستند، حتی از میوه درختان هم نمیخورند. عموماً دستبند و گردنبند طلا دارند و با احجار کریمه و قیمتی و مخصوصاً مروارید خود را میآرایند. مدام شمشیر بر کمر دارند و حتی در مجالس میهمانی و جشن و نیز آن را باز نمیکنند. خیلی، پرگو و خودستا هستند، و سخت گیر و دژم. چه در موقع کامکاری و چه در اوقات مصیبت همیشه لفظ تهدید و تخویف بر لب دارند. مکار و متکبر و بی رحمند. راه رفتنشان خیلی سنگین و موقر و طبیعی و روان است. بهترین جنگجویان دنیا هستند ولی در کار جنگ خدعه و مهارتشان بیش از شجاعتشان است. در جنگ دورادور یعنی جنگ با تیر و کمان کسی حریفشان نمیشود. روی هم رفته دلیر و گستاخند و خستگی را به آسانی تحمل میکنند.
در میان ایرانیان رباخواری رایج نبود ولی باز پس دادن وام را امری واجب و مقدس می شمردند. ایرانیان هیچگاه بت پرست نبودند و مانند دیگر ملل در میان آنان بتخانه و معبد پدیدار نبود .به گفته ی فیثاغورت حکیم نامدار یونانی ایرانیان خدای جهان را روح راستی می خواندند و همه ی راستی ها و پاکی ها را از خدای می دانستند.
برای امتیاز دهی به این مطلب، لطفا وارد شوید: برای ورود کلیک کنید