آیا پادشاهی به ایران باز میگردد؟
میگویند ملا نصرالدین کاری نداشت و نشسته بود سورن به بیضه هایش میزد. من نیز چون کار بهتری ندارم میخواهم اینجا خودم را مضحکه نموده و اعلام نمایم که اگر همین فردا پادشاهی را به من پیشنهاد کنید آن را نخواهم پذیرفت. در کنار این مضحکه حقیقتی نیز وجود دارد که نمیخواهم برای بقیه عمرم هر حرکتم زیر ذره بین افراد جامعه باشد و از زندگی و تفریحات معمول خود محروم شده و مدام یک عده با دستمال ابریشمی دنبالم کنند و یک عده دیگر نقشه قتلم را بکشند. شاید بتوان چنین مستولیتی را برای چندین سال پذیرفت اما بی شک نه برای همه عمر. از این رو است که من تصمیم شاهزاده را کاملا درک میکنم که نمیخواهد زندگی خود و خانواده اش را فدای پادشاهی خواهی کند و بشود مرکز توجه مردمی که یک روز تمسخر میکنند که چرا توی خانه با زن و بچه اش ورزش میکند و یک روز قر میزنند که چرا جاز میزند.
این به چه معنا است؟ آیا باید قبول کنیم که پادشاهی در ایران پایان پذیرفته؟ متاسفانه جواب مثبت است و باید پذیرفت که پادشاهی به صورت سنتی آن در ایران پایان یافته است. این در واقع همان ضعف سیستم فرد محور است که رای یک فرد میتواند سیستم را از هم بپاشد. بسیاری نا امید شده اند و برخی هم برای او تعیین تکلیف میکنند که حق ندارد از پادشاهی انصراف دهد. یکی چون جمشید اسدی استدلال میکند که همای پادشاهی بر سر شاهزاده نشسته و او باید سرنوشت خویش را بپذیرد و حق انتخاب را از وی صلب میکند. یکی نیز چون تقی زاده با واژه هایی که شایسته خود او است از شاهزاده یاد کرده و در کمال بی ادبی هر تحقیری را بر او روا میداند و خود را عقل کل دانسته واو را بچه و ناپخته قلمداد میکند. ایشان اگر خود قدری پختگی داشت در اوج عصبانیت جلوی دوربین قرار نمیگرفت تا تفهای سربالا را یکی بعد از دیگری صادر کند.
تغییر همیشه نگران کننده و اما گاه اجتناب ناپذیر است. البته هنوز ممکن است افرادی باشند که بتوان تاج بر سرشان گذاشت. هر چند که با کمال تاثر شاهزادگان علیرضا و لیلا به عمر خویش پایان دادند اما خواهر دیگر فرحناز هنوز در قید حیات است و از ایشان نیز جوانتر است. آیا میتوان سلطنت را در صورت تمایل ایشان به وی تفویض نمود؟ آیا نوادگان دیگری از رضا شاه مانند فرزندان شاپور غلامرضا میتوانند کاندیدای این پست خالی باشند؟ آیا این افراد همان جذبه و محبوبیت شاهزاده رضا پهلوی را نزد مردم خواهند داشت؟ متاسفانه نه غلامرضا محبوبیتی در میان ایرانیان داشت و نه فرزندانش هرگز تماسی با مردم داشته اند.
راه دیگر آن است که شاهزاده پیشنهاد داده که همانا انتخاب دوره ای پادشاه برای مدت محدود باشد. من نمیدانم که چنین پادشاهی از چه مقام و منزلتی برخوردار بوده و چنین پادشاهانی چکونه قادر به ایجاد ارتباط با خانواده های دیگر سلطنتی در دنیا خواهند بود که به نظر نگارنده بخشی از مهمترین وظایف سیاسی خانواده سلطنتی است که در مواقع اظطراری اجازه میدهد که نهاد پادشاهی با استفاده از چنین ارتباطاتی در معادلات با کشورهای دیگر به کمک دولت بیاید.
چاره دیگر این است که نقش پادشاه را گروهی از امنا و بزرگان کشور به صورت جمعی به عهده بگیرند. چیزی مانند لوئی جرگه و یا مجلس لردهای انگلیس که باعث میشود کشور از خطرات جمهوری نیز مصون بماند. فراموش نکنیم که هیتلر نیز در یک روند دموکراتیک به قدرت رسید و بیشتر همسایگان مستبد ما نیز جمهوری هستند. چنین مجلسی وزنه ای در مقابل مجلس شورای ملی برای تعادل قوا بوجود آورده و میتواند شامل بزرگان اقوام ایران باشد که ضامن یکپارچگی کشور نیز میشود و تا حدی فقدان پادشاه به عنوان نقطه اتحاد کشور را جبران میکند.
هنوز زود است که به نتیجه ای برسیم اما آنچه آشکار است این است که احتمال کمی برای ادامه پادشاهی وجود دارد و حتی اگر ادامه پیدا کند تنها یک نهاد تزئینی و فاقد قدرت واقعی خواهد بود.
برای امتیاز دهی به این مطلب، لطفا وارد شوید: برای ورود کلیک کنید