آقای باقی، علی زندانی سیاسی نداشت چون کسی را ذوالفقارش زنده نمیگذاشت!

ماله کشان دینی کارشان تلطیف جنایات مسلمانان است. اینها چنان تصویر دروغینی از مسلمانان نقاشی میکنند که اسلام با همه جنایاتش برای طرف مقابل جذاب باشد. آقای عماد الدین باقی که از از قشر ماله کشان دینی است، مقاله ای نوشته اند که بله، حضرت علی زندانی سیاسی نداشت! در ظاهر ماجرا ایشان دارد «علی خامنه ای» را به انعطاف دعوت میکند و ناخودآگاه میان دو علی جنایتکار تاریخ پیوند ایجاد میکند، ایرانی بی خبر از همه جا هم پیش خودش میگوید که ای داد، ببینید مولا علی زندانی سیاسی نداشته است و آنگاه سید علی زندانی سیاسی دارد!

حضرت علی که ما ایرانیان میشناسیم، وجود خارجی ندارد. حضرت علی که شمایل و تصویرش در خانه های ایرانیان بر روی دیوارها قرار گرفته است، یک تصویر خیالی از یک فرد خیالی است. فردی که عدالتش ریشه در شخصیت انوشیروان دادگر دارد و در طول ۱۴ قرن اسارت ایران توسط اسلام، علی و شیعه ای که توسط ایرانیان ساخته شد، وسیله ای بوده است برای مبارزه با برده داری اسلامی، ما شیعه شدیم چون حجم خشونتی که مسلمانان وحشی بر ما روا کردند، خارج از طاقت هر انسان عادی بود. شیعه برای ما راه فراری شد از مجازات، اما ما با افتادن به این منجلاب متعفن و پر دروغ، ایرانی بودن خویش را قربانی کردیم و تبدیل به زامبی های بی هویت امروز گشته ایم که در برزخ «ایران اسلامی» نمی دانیم در کدام سو باید بایستیم!

مقایسه میان تصویر واقعی علی و تصویری که ما ایرانیان از او ساخته ایم، بیانگر سرنوشت قومی است که از ترس توحش اسلام، برای خودش راه فراری ساخت تا هم به ظاهر مسلمان باشد و هم بتواند با تکیه بر اختلاف بنی امیه و بنی هاشم، در یک فرصت مناسب، خودش را برهاند. این استراتژی متاسفانه باعث شد در این دگردیسی نامیمون ، ما هویت ایرانی خویش را قربانی کنیم و نه تنها رها نشویم، بلکه بیش از گذشته دچار اسارت ذهنی شویم. اگر در گذشته به عنوان مجوس و‌ گبر کشته میشدیم، ایرانی میمردیم اما پس از دورانی که «موالی» نام گرفتیم، ما علنا از ایرانی بودن تهی شدیم و فردوسی بزرگ در انتهای شاهنامه، در نامه رستم به برادرش ما را به بهترین شکل توصیف کرده است :

چو با تخت منبر برابر کنند

همه نام بوبکر و عمر کنند

تبه گردد این رنجهای دراز

نشیبی درازست پیش فراز

نه تخت و نه دیهیم بینی نه شهر

ز اختر همه تازیان راست بهر

چو روز اندر آید به روز دراز

شود ناسزا شاه گردن فراز

بپوشد ازیشان گروهی سیاه

ز دیبا نهند از بر سر کلاه

نه تخت ونه تاج و نه زرینه کفش

نه گوهر نه افسر نه بر سر درفش

به رنج یکی دیگری بر خورد

به داد و به بخشش همی‌ننگرد

شب آید یکی چشمه رخشان کند

نهفته کسی را خروشان کند

ستانندهٔ روزشان دیگرست

کمر بر میان و کله بر سرست

ز پیمان بگردند وز راستی

گرامی شود کژی و کاستی

پیاده شود مردم جنگجوی

سوار آنک لاف آرد و گفت وگوی

کشاورز جنگی شود بی‌هنر

نژاد و هنر کمتر آید ببر

رباید همی این ازآن آن ازین

ز نفرین ندانند باز آفرین

نهان بدتر از آشکارا شود

دل شاهشان سنگ خارا شود

بداندیش گردد پدر بر پسر

پسر بر پدر هم چنین چاره‌گر

شود بندهٔ بی‌هنر شهریار

نژاد و بزرگی نیاید به کار

به گیتی کسی رانماند وفا

روان و زبانها شود پر جفا

از ایران وز ترک وز تازیان

نژادی پدید آید اندر میان

نه دهقان نه ترک و نه تازی بود

سخنها به کردار بازی بود

همه گنجها زیر دامن نهند

بمیرند و کوشش به دشمن دهند

بود دانشومند و زاهد به نام

بکوشد ازین تا که آید به کام

چنان فاش گردد غم و رنج و شور

که شادی به هنگام بهرام گور

نه جشن ونه رامش نه کوشش نه کام

همه چارهٔ ورزش و ساز دام

پدر با پسر کین سیم آورد

خورش کشک و پوشش گلیم آورد

زیان کسان از پی سود خویش

بجویند و دین اندر آرند پیش

نباشد بهار و زمستان پدید

نیارند هنگام رامش نبید

چو بسیار ازین داستان بگذرد

کسی سوی آزادگی ننگرد

علی اگر زندانی سیاسی نداشت، چون کسی را زنده نمیگذاشت! شمشیر دو سر او‌که عطش او به بریدن سر انسانها را نشان میدهد، نماد مردی خشن و‌خونریز است که تمام عمرش به کشتن انسانها مشغول بود. تا حالا فکر کرده اید چرا شمشیر علی دوسر بوده است؟ کاربرد چنان شمشیری چه بوده است؟ برای پاسخ به این سوال، باید داستان قتل عام قوم بنی قریظه را یکبار بخوانید :

پس از پایان جنگ مسلمانان به قلعه‌های یهودیان حمله بردند. بنی قُریْظه به مدت ۲۵ روز (به نقل از ابن اسحاق) یا ۱۵ روز (به نقل از واقدی) در تیراندازی شدید در برابر مسلمانان مقاومت کردند ولی مسلمانان موفق به پیشروی شدند. یهودیان به سرعت به این نتیجه رسیدند که باید تسلیم شوند؛ ابتدا نماینده‌ای فرستادند تا بگویند که حاضرند، به همان شرایطی که بنی نضیر از مدینه رفتند، از مدینه بروند ولی محمد این شرط را قبول نکرد و گفت که باید بدون هیچ شرطی تسلیم شوند. در حالی‌که بنی‌قریظه چاره‌ای جز تسلیم نمی‌دیدند، امیدشان به وساطت اوسیان بود که در گذشته با آنان هم‌پیمان بودند. ابن هشام می‌نویسد: دلیل نهایی تسلیم بنی‌قریظه این بود که علی ابن ابی طالب فریاد کشید «به خدا سوگند یا شربتی که حمزهنوشید را می‌نوشم یا قلعه آنان را می‌گشایم.» در این لحظه قریظیان گفتند ای محمد! حکمیت سعد بن معاذرا می‌پذیریم. اوسیان از محمد خواستند که به خاطر آنان از بنی‌قریظه درگذرد و محمد نیز حکمیت سعد بن معاذ را پذیرفت. سعد که خود در جنگ زخمی شده بود هر دو طرف را واداشت تا موافقت نامه‌ای را امضا کنند که بنا بر آن، قول دهند پذیرای قضاوت او باشند. بعد او دستور داد بنی قریظه تسلیم شوند و قلعه‌هایشان را ترک گفته و تحت اسارت مسلمانان در آیند. سعد رأی بر این داد که همهٔ مردان باید اعدام شوند و زنان و فرزندان به عنوان اسیر جنگی به بردگی گرفته شوند. پیامبر اسلام نیز گفت که حکم سعد مطابق حکم خداوند است.[۸]

پس محمد به علی ابن ابیطالب دستور داد که تمامی مردان و نو جوانانی که موی زهار آن‌ها رشد کرده بود را گردن زند. پس اسیران به دست علی ابن ابی طالب و زبیر ابن العوام گردن زده شدند. در تاریخ‌های مختلف تعداد اسیرهایی که به قتل رسیدند. متفاوت است برخی گفتند ۵۵۰ نفر برخی گفتند ۸۰۰ نفر قتل عام شدند.[۹]

یک زن قریظی نیز، که یک مسلمان را کشته بود، به قتل رسید. یکی از مردان قبیله به نام رفاعة بن سِموال به وساطت سَلمی’ دختر قیس، از خاله‌های محمد بخشیده و جوانی نابالغ به نام عطیة القُریظی آزاد شد. این دو مسلمان شدند و نامشان در ردیف صحابه آمده‌است[۱۰]

حالا بیایید ببینیم کسی که موی زهار آنها رشد کرده یعنی چه!؟

موی زهار یا موی عانه یا موهای آلت تناسلی یا مو های زائد به موهای نسبتاً درشتی که در ناحیه زهار یعنی قسمت انتهایی شکم (عانه) و قسمت میانی یک سوم تحتانی شکم، می‌روید گفته می‌شود. رویش موی زهار و آلت تناسلی یکی از علائم بلوغ جنسی است .

این یعنی مولا علی همانند پیامبر سادیسمی اسلام پیش از کشتن مخالفانش ابتدا آنها را چک میکرده است و آنان که «غلمان» نما بودند، برای تجاوز و برده شدن زنده میماندند و آنان که موی زهارشان درآمده بوده است، حیف نان! باید میمردند! بله، علی زندانی سیاسی نداشت چون کسی را زنده نمیگذاشت!

رسالت ماله کشان اسلام همین است. هنر این جماعت این است که زهر را در زرورق شکلات به خورد مردم میدهند! هنر این جماعت این است که از یک بیمار جنسی و قاتل، اسوه خوبی ها میسازند! هنر این جماعت این است که از سمندون اسلام، برد پیت نقاشی میکنند. آقای باقی، دوره ماله کشی گذشته است. دیر یا زود فرزندان بابک خرم دین ایران را از اسلام پس خواهند گرفت…

به اشتراک بگذارید:
0 0 رای
ارزیابی این پست
1 نظر
قدیمی ترین
تازه ترین پر رای ترین
بازخوردهای درون متنی
همه نظرها