آتش به اختیاریم برای میهن؛ رو به میهن، پشت به دشمن

روزی که رهبر جنایتکاران نظام از واژه «آتش به اختیار» صحبت کرد و اندرزهای برادر پوتین و شرکا را برای وحوش ولایتش تبیین میکرد، کمتر کسی فکر میکرد بشود از همین الگو بر علیه خود نظام استفاده کرد.

ما و مزدوران جمهوری اسلامی از امکانات برابری استفاده نمیکنیم که حالا بیاییم رو در روی هم، مرد و مردانه، صف بکشیم و پس از رجز خوانی های مرسوم، به جان هم بیفتیم و در آخر ببینیم چه کسی «پهلوان» است!

در یک طرف ماجرای براندازی مشتی گدازاده قرار دارند که به لطف انقلاب سیاه اسلامی معتبر گشته اند و برای پاسداری از منابع مالی که از «غزوه» ۲۲ بهمن _ خودشان و یا پدرانشان به دست آورده اند_ دست به هر جنایتی میزنند و از ریختن خون کودکان ۱۳ ساله هم ابایی ندارند و در طرف دیگر ماجرا هم ما ملت ایران قرار داریم که پس از ۴۰ سال صبوری و‌انتظار دیگر صبرمان لبریز شده است و به دنبال پایان دادن به این برزخ دهشتناک هستیم.

مایی که عمرمان از اول این انقلاب در صف های گوشت و مرغ کوپنی تلف شد، مایی که با آن همه درس خواندن سرانجام بیکار تحصیلکرده و راننده تیپسی و اسنپ شدیم، به راستی با این تورم کمر شکن چگونه میتوانیم به بقا خویش ادامه دهیم!؟

مایی که در زندانها تازیانه میخوریم و در کف خیابان ها گلوله، مایی که پدران و مادرانمان برای یک لقمه نان صبح تا شب جان میکنند، مایی که مسافرکشی میکنیم اما «پااندازی» استمرار طلبانه را ننگ میخوانیم، چگونه باید با غول سر تا پا مسلح بسیج و سپاه بجنگیم؟

هر بار ملت شریف وصبور ایران خواست اعتراضی مدنی به این حکومت کند، به بدترین شکل ممکن سرکوب شد. رژیم یا همانند حمله به کوی دانشگاه در سال ۷۸ یا حسین گویان جوانان مردم را از پشت بام ها به خیابان پرت کرد و یا همانند اعتراضات سال ۸۸ جوانان ما را به کهریزک برد تا «بیماران جنسی» اسلام به تهمان «شیشه نوشابه» فرو کنند و یا همانند دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸ وحوش ولایت مدارش به سر بچه های سیزده چهارده ساله گلوله جنگی شلیک کردند و در پایان هم مسئولان جنایتکارش در کمال وقاحت و بیشرمی کشتار مشتی نوجوان را کار دژمنان آغا دانستند!

ما باید نبرد براندازانه را از حالت «احساسی» و «ناموسی» خارج کنیم. تظاهرات و سر شاخ شدن با وحوش خامنه ای نه موضوعی ناموسی است و نه رو کم کنی، به کف خیابان آمدن تنها گزینه موجود نیست.برای مثال نپرداختن مالیات و قبوض برق و آب و کشیدن پول ها از بانک های ورشکسته، در کنار تشکیل شبکه های «خانوادگی» و «محله ای» برانداز میتواند سیستم پوسیده نظام را خیلی زود دچار فروپاشی کند.

آتش به اختیار بودن مردم یعنی هر کس در حد و توان خود به سیستم ضربه بزند. باید همانند اجداد پارتی خود با جنگ های پارتیزانی مزدوران نظام را ابتدا دچار فرسایش کنیم و سپس از پای بیاندازیم.

شکستن دوربین های مداربسته و ضربه های مالی و غیر مالی به سیستم زدن می تواند آغاز خوبی باشد. طاعون جمهوری اسلامی یک بیماری معمولی نیست. این بیماری مهلک که بسیار هم در برابر داروهای «مدنی» مقاوم شده است، فقط باید از درون سیستم ایمنی اش ضعیف شود تا شرایط نابودی اش مهیا شود.

با فاشیست مذهبی نه میشود گفتگو کرد و نه میشود با سوسول بازی های رایج و گاندی بازی های متوهمانه آن را از پای انداخت. این روزها عده ای مدام میگویند «شاهزاده رضا پهلوی» بر روی نافرمانی مدنی تکیه دارد پس ما هم باید به صحبت های شاهزاده که تنها امید باقی مانده ملت در اپوزیسیون است، گوش کنیم!

در اینکه رضا پهلوی یک سر و‌گردن از کل اپوزیسیون مومیایی شده بالاتر است و این روزها در خیابان ها مردم نام پدر و پدبزرگش را عده ای از مردم فریاد می زنند شکی نیست اما در این وسط آیا ما نباید شرایط و محدودیت های او را به عنوان یک چهره «صلح طلب» و یک «شاهزاده» که از قضا سودای پادشاهی مشروطه سمبلیک را هم دارد، در نظر بگیریم!؟ رضا پهلوی در آخرین صحبتش در مورد قیام آبان ماه در کنار تاکید بر مبارزات مدنی از کد «دفاع مشروع» هم استفاده کرد؛ این یعنی شما که در خط مقدم میدان جنگ هستی، خودت تشخیص بده که چگونه از خودت و میهن اشغال شده ات دفاع کنی.

اگر میخواهیم این جرثومه فساد زودتر دچار فروپاشی شود، باید امنیت را از مزدوران و‌خانواده هایشان بگیریم. باید با تمام توان به اقتصاد رژیم ضربه زد. هرگونه مشارکت سیاسی و مدنی در بازی های رژیم یعنی کمک به «استمرار» این نظم منحوس. رژیم ۴۰ سال است بازی بد و بدتر را جلوی ما گذاشته است و شوربختانه نتیجه هم گرفته است؛ اکنون وقت پایان دادن به بازی شطرنج با گوریل است.

قیام دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸ نشان داد دیگر بزرگ شده ایم. دیگر رژیم نمیتواند ما را به راحتی فریب دهد و به ریشمان بخندد. روزی که فریاد «رضا شاه، روحت شاد» را سر دادیم، روزی که با شعار اصلاح طلب، اصول گرا، دیگه تمومه ماجرا، در دهان مزدوران قلم فروش نظام زدیم، رژیم به وحشت افتاد. گر نه تا زمانیکه همانند ابلهان مفید با «الله اکبر» گفتن و از «حجت ابن الحسن» مدد خواهی کردن و یاحسین گویان، میر حسین امام جنایتکاران را فریاد میکردیم ، رژیم هیچ هراسی از ملت نداشت چرا که عاقبت «یا حسین» گفتن، خانه آخرش رسیدن به دوران «طلایی» امام است!

پس از قیام سراسری آبان ماه خامنه ای حسابی به وحشت افتاده است. در اینگونه موارد دیکتاتورها فکر میکنند کم کشته اند، کم گفته اند، کم تبلیغ کرده اند، اما در اصل آنچه دیکتاتور نمیخواهد بفهمد، این است که مردم «تغییر» کرده اند و دیکتاتورها نه! و این موضوع درست همان حقیقتی است که باعث میشود دیکتاتورها یا سرانجام چو صدام در لوله های فاضلاب دستگیر شوند و یا چو قدافی گرفتار خشم ویرانگر مردم شوند.

اگر امروز رژیم در محله ها گشت «رضویون» به راه میاندازد باید «سربداران» ایران پرست هم گشت های شناسایی راه بیاندازند و هویت مزدوران و طرفداران رژیم را در شبکه های اجتماعی افشا کنند. این افشاگری و شناسایی به مردم کمک میکند که در زمان مناسب انتقام کشتارها و سرکوب ها را از جنایتکاران خامنه ای بگیرند.

به این دو پرده نمایش دقت کنید :

در پرده اول صدها هزار نفر با دست خالی به خیابان ها آمده اند و یا حسین میگویند و با شعار رای من کجاست؟ وارد کشتارگاه میدان آزادی میشوند_ آن هم با برنامه قبلی و اعلام دقیق روز و ساعت_ خب رژیم هم مزدوران تا دندان مسلحش را به خیابان ها می آورد و با ماشین های آب پاش و گاز اشک آور و تک تیراندازها به مردم شلیک میکند و سرانجام مردم لت و پار شده پا به فرار میگذارند و متفرق میشوند و رژیم هزاران نفر را به کهریزک ها میبرد و آخرش هم صدها خانواده داغدار میشوند و داستان شیشه نوشابه ها و تجاوزها هم توسط خود نظام برای عبرت گرفتن دیگران در خبرها برجسته میشود و بقیه مردم هم میترسند و این تظاهرات ها در اصل میشود مانور قدرت نظام! در پایان این نمایش نیروهای امنیتی کمترین آسیب را میبینند و بیشترین هزینه را مردم میدهند!

پرده دوم ؛ پارتیزان ها می آیند

عده ای از جوانان ۱۸ ساله سال ۸۸ که اکنون ۲۸ ساله و بزرگ شده اند، تصمیم میگیرند اول شبکه های چند نفره «براندازی» را در بین فامیل و محله های خود_ درست در مقابل گشت رضویون که همان ایده کمیته های اول انقلاب است_ تشکیل دهند . این شبکه ها با گسترده شدن در سراسر ایران تصمیم میگیرند به وقت شب و تاریکی مزدوران نظام را در خلوت شب خفت کنند و نافرمانی مدنی را نشانشان دهند!

اگر ۱۰۰۰ شبکه براندازی ۴ نفره، در یک شب فقط یک بسیجی یا یک آخوند را گوشمالی بدهند، فردا ۱۰۰۰ نفر از نیروهای سرکوبگر در محل کار خود حاضر نخواهند شد. فقط تصور کنید آن بسیجی که برای رانت و زرنگ بازی عضو شده است، آیا همچنان حاضر است با جانش بازی کند؟

هرگونه مقاومت مدنی و الگوهای بدون خشونت در برابر این حکومت اشغالگر محکوم به شکست است.

در همین قیام های آبان ماه مردم ماشین ها را رها کردند که مثلا راه را بند بیاورند خب نتیجه چه شد؟ رژیم شیشه های ماشین ها را خرد کرد و ماشین ها را داغان کرد و اگر هم زمانی لازم باشد مطمئن باشید با تانک از روی ماشین ها رد خواهد شد!

باید هزینه طرفداری از رژیم را برای مزدورانش بالا برد. همانگونه که راه رفتن در یک خیابانی که ۴ نفر فریاد میزنند چرا بنزین یک شبه گران شد؟ هزینه اش برای مردم خون دادن شده است، باید بسیجیان هم طعم ناجوانمردی را بکشند.

دل بستن به تغییر این رژیم توسط خارجی ها، دل بستن به تغییر رفتار این رژیم توسط انتخابات و‌ کنش های مدنی جز توهم نام دیگری ندارد.

این رژیم با چند تا شعار تند و تظاهرات بی خاصیت از بین نمیرود. مطمئن باشید رژیمی که توانست حکومت بشار اسد را با کشتن نزدیک به سیصد هزار نفر و آواره کردن چند میلیون سوری حفظ کند، خودش را هم میتواند حفظ کند. اینها علنا گفته اند اگر قرار به رفتنشان باشد «زمین سوخته» تحویل ملت میدهند! حالا شما بیا در برابر چنین رژیمی مدام از گاندی و ماندلا بگو، اینها هم در جواب شما را به کهریزک و فشافویه خواهند برد.

اگر هسته های براندازی و آتش به اختیار توسط خود مردم، محله به محله و شهر به شهر تشکیل شود، مطمئن باشید چنان از شمار مزدوران رژیم روز به روز کمتر میشود که در کمتر از چند ماه رژیم متلاشی میشود و ملت شاهد پیروزی نهایی اش خواهد بود.

باید با سیستم بزن دررو و ایجاد گشت های ضربت براندازی مزدوران خامنه ای را در گوشه به گوشه ایران از پای انداخت. اگر این ایده جنگ های پارتیزانی فراگیر شود، آنگاه خواهید دید وقتی هزینه های مزدوری برای اوباش نظام بالا برود، این مزدوران چگونه پشت نظام را به راحتی خالی خواهند کرد.

آتش به اختیاری مردم یعنی اگر ماشین مرا نیروی های سرکوبگر داغان میکنند، گشت های ضربت هم ماشین های توله زادگان حکومتی را نابود کنند! اگر بچه مردم در حال پیاده روی تیر بر سرشان میخورد، بسیجی ها هم باید به «تیر غیب» گرفتار شوند. این فرمول ساده اگر سرانجام فراگیر شود خیلی زود راه را برای پیروزی نهایی مردم باز خواهد کرد.

وقتی سرکوبگران رژیم بترسند و ریزش کنند، در مرحله آخر میشود با برگزاری تظاهرات های میلیونی و بازنگشتن به خانه ها سقوط نظام را جشن گرفت؛ اما در حال حاضر باید با همین الگوی نبردهای شبانه و پراکنده و سراسری به رژیم ضربه زد و از اینکه مزدوران قلم فروش ‌استمرار طلب ما را ملامت کنن و لیبل بزنند، نباید هیچگونه هراسی داشت.

با بیگانه ای که به خانه شما آمده است و به جان و ناموس شما تجاوز میکند، فقط باید جنگید و نابودش کرد؛ گر نه اگر تنها به این امید که متجاوز با نصیحت کردن های شما سرانجام روزی به تجاوز و آزار شما پایان میدهد، زندگی کنید، جز یک رویای ابلهانه نمیتوان نامی بر این بلاهت گذاشت.

به اشتراک بگذارید:
0 0 رای
ارزیابی این پست
2 نظر
قدیمی ترین
تازه ترین پر رای ترین
بازخوردهای درون متنی
همه نظرها